فیلوجامعه‌شناسی

برآورد ابعاد ۳۵ گانه گفتمان انتخابات ریاست جمهوری

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مقدمه اول

▬    انتخابات‌ها، هر هشت سال یک بار، محل تجدید نظرند.

▬    و رأی‌دهندگان، بسته به شرایط برآمده از انتخاب قبلی، دشواری‌های سیاسی و خصوصاً مسائل اقتصادی، به سوی احتیاط بیشتر «یا» جسارت بیشتر حرکت می‌کنند.
▬    احتیاط بیشتر «یا» جسارت بیشتر؟ کدام‌یک؟
▬    شرایط، برای انتخابات آتی، پر از قراینی است که نشان می‌دهد که اقشار متوسط شهری، به سمت «احتیاط» پیش می‌روند. درکی از حساسیت و دشواری پیش روی ملت گسترش یافته است، و این، «احتیاط» را ایجاب می‌کند. پس، «احتیاط بیشتر». این کلید اصلی درک آینده است. «احتیاط بیشتر».
▬    همواره، یکی از تأثیرگذارترین رویدادها به انتخابات، موضوع تورم و فشارها اقتصادی بوده و هست، که اکنون، این فشارها، در حد اکثر ممکن است و کاملاً از آستانه تحمل جامعه خارج گردیده. تورم، در حال نواختن ضربه‌های خرد کننده متوالی و مالایطاق بر مصرف‌کنندگان است، و دولت نشان داده است که توانمندی لازم برای فایق آمدن و کنترل بر اوضاع را ندارد. در پدید آمدن این وضع، هم عدم انسجام اقدامات دولت، هم رقابت‌های نفس‌گیر سیاسی، و هم تهدیدها و تحریم‌های بیرونی مؤثرند. ولی علت پدیداری این وضع، هر چه باشد، نتیجه، خستگی و کوفتگی و نارضایتی مردم خواهد بود.
▬    جامعه‌ای را که تا این حد، فشار تحمل کرده است، و راه‌کارهای پایدار، برای گفتگو راجع به این مسائل ندارد، باید آتش فعالی زیر خاکستر قلمداد کرد.
▬    آنچه وضع را بدتر می‌کند، گروه‌های سیاسی و نخبگان غیرفعال و محتاط و شاید تنبل است. دو ماه به انتخابات مهم و سرنوشت‌ساز ریاست جمهوری باقی مانده است، ولی گفتگوهای جدی، برای ریشه‌یابی مسائل جامعه و تولید افکار راه‌گشا برای تصویر آینده قابل برنامه‌ریزی وجود دارد.
▬    انتخابات‌ها، هر هشت سال یک بار، محل تجدید نظرند. عملاً برای هشت سال، جهت و سمت و سوی همه چیز تعیین می‌شود. و البته داریم عادت می‌کنیم که در این مقوله «غافلگیر» شویم. آیا در فاصله یک سال مانده به انتخابات مهم آتی، در این مقطع زمانی حساس، گفتگوهای اصولی در سطح ملی در این موضوع شکل گرفته است؟
▬    وقتی ورود به چنین مناقشه عظیمی بدون گفتگوهای مقدماتی و کافی آغاز شود، نتیجه، ظرفیت‌های قابل ملاحظه سوء تفاهم و برخورد میان طرف‌های گفتگوها خواهد بود. آیا باید منتظر یک «فتنه» انتخاباتی دیگر باشیم؟

░▒▓ مقدمه دوم
▬    اغلب، دو مفهوم «گفتمان» (Discourse) و «گفتگو» (Dialogue) را به جای هم به کار می‌برند، و این، کارآیی مفهوم مهم «گفتمان» را از میان می‌برد. مفهوم «گفتمان»، اشاره به پیش‌شرط‌ها و زمینه‌های لازم برای شکل‌گیری «گفتگو» دارد. «گفتمان»، «گفتگو» نیست، «پیش‌شرط گفتگو» است. در واقع، آن چیزی است که در «گفتگو» گفته نمی‌شود، ولی اهمیت آن بیش از چیزهایی است که گفته می‌شود. یک شبکه معنایی برای تحقق گفتگوست. کسی در «گفتگو» ماهر است، که «گفتمان»، به مثابه «پیش‌شرط گفتگو» را به خوبی درک کرده باشد.
▬    و در «گفتگو»های انتخابات پیش رو، کسی موفق خواهد بود که «گفتمان» این جامعه را به درستی درک کند. و اگر در درک «گفتمان»، و سپس، انجام «گفتگو» موفق بود، می‌توان توقع داشت که «اقدام» مورد انتظار او، همان باشد که دستان مردم را بر روی برگه‌های رأی به جنبش درآورد، و از آن مهم‌تر، مقدرات این امت را در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخی حیات آن، به درستی رقم زند.
▬    پس، کشف ابعاد مختلف «گفتمان» و فضای گفتگوی آینده، اهمیت اصلی را برای بازیگران این صحنه دارد.

░▒▓ اصل مطلب
▬    کاندیدای شایسته انتخابات آتی بودن، واقعاً دشوار است.
▬    واقعاً انتخابات آینده ایران، ایجاب می‌کند تا حکیمی که بتواند «مینیاتور»وار، اجزاء و اضداد مختلف را در خود و در این جامعه جفت و جور کند، به میدان بیاید. به رغم سکوت نسبی جامعه و احتیاط و شاید تنبلی گروه‌های سیاسی و نخبگان، مام این جامعه از فرزندانش، یک کار بزرگ طلب می‌کند.
▬    شرایط محیطی خطرناک کشور، وضع سلامت و اقتصاد جهانی و نارسایی فکر اقتصادی و اجتماعی در پوشش دادن به مسائل امروز، همه و همه، ایجاب می‌کند تا سیاست، به فن «مینیاتور» تبدیل شود؛ به دقت و فرزانگی و طمأنینه و حکمت احتیاج دارد؛ به قرار دادن هر چیز بر سر جای خود. و از این زاویه، این شرایط دشوار، اگر حقش ادا شود، سبب خیر خواهد بود، و مقدمات تغییر درک این جامعه را از امر سیاسی فراهم خواهد کرد. مردم را از یک درک ناپخته مدرن و دموکراتیک از امر سیاسی که چیزی جز فاجعه توأم با قدری هیجان به بار نخواهد آورد، جدا خواهد کرد.
▬    وقتی می‌گویم که سیاست به فن «مینیاتور» تبدیل می‌شود، منظورم این است که تأمل در اقتضائات و پیش‌شرط‌های سیاست آینده، سی و پنج جنبه سترگ را پیش روی ما می‌گذارد که کنار هم قرار دادن آن‌ها، واقعاً حکمت و بصیرت و دقتی می‌خواهد که مصنوعی نباشد. به ملکه فکری و اخلاقی و معنوی سیاستمدار تبدیل شده باشد.
▬    کم و زیاد، یا تعیین وزن و اهمیت و اولویت این سی و پنج تز، بر عهده تأملات بعدی و کاوش‌های تجربی:

۱.    این جامعه، سخنان و چهره‌هایی را خواهد خواست که تکرار گفته‌ها و چهره‌های پیشین نباشند.
۲.    ترکیب تازه جمعیتی، و تعدیل جمعیت جوان، موازنه گفتمان سیاسی در انتخابات آتی را به سمت «احتیاط» تغییر خواهد داد.
۳.    «خواست آرامش»، یکی از مهم‌ترین جنبه‌های این گفتمان خواهد بود. رأی‌دهندگان، خواستار تغییر خواهند بود، و این خواست تغییر، باید با گفتگوی مؤثر ملی همراه شود تا به برخورد اجتماعی منجر نگردد. هر برنامه‌ای که بخواهد پیش برود، باید در آرامش پیش برود. تأکید می‌کنم که منظور تعطیل شدن هیچ یک از برنامه‌های راهبردی و در رأس آن، «مبارزه با فساد» نیست، ولی اصرار این است که باید تکنیک جامه عمل پوشاندن به این اهداف راهبردی را تغییر دهیم. تکان‌های شدید، «خواست آرامش» را مهم کرده است.
۴.    شرایط حال حاضر، خیلی شبیه به شرایط پیش از دوم خرداد است، و ویژگی آن، تورم مالایطاق و تنش‌های سیاسی و اجتماعی بالاست. فکر می‌کنم که کسی در انتخابات آتی برنده است که روی محور بازگشت به آرامش، اخلاق، ادب، آرامش، و قانون تمرکز منطقی داشته باشد.
۵.    اندیشمندی و فرهیختگی و فرزانگی و «بصیرت» و حکمت و اخلاق و طمأنینه، باید سیاست ثمربخش را تحقق بخشد.
۶.    ادب، شفافیت، راست‌گویی، و امانتداری لازم است، و سیاستمدار آینده، باید این خصال را به نحو بارز و قابل تشخیصی از خود نشان دهد.
۷.    انتقاد سنجیده و مؤدبانه، و در عین حال، راستین و کوبنده به شرایط پیشین، طوری که مشارکت مؤثر در انتخابات آینده را توجیه کند نیز از جنبه‌های دیگر گفتمان انتخابات آتی خواهد بود. اهمیت به نقد و نقدپذیری آرام و حکیمانه، به عنوان عامل مهم اصلاح کارها و نیز، رشد فکری و سیاسی و اجتماعی مردم.
۸.    تشنج‌زدایی، گفتگوی ملی و تسهیل گفتگوهای درون ملی، و بین‌المللی شرقی و غربی.
۹.    اهتمام به استقرار عدالت، ولی آرام، اخلاقی، با طمأنینه، و در عین حال، مستحکم.
۱۰.    شکاف تهران/غیرتهران، همچنان یکی از پایدارترین عوامل تغییر خواهد بود، و باید برنامه‌های روشنی برای مرکززدایی از توسعه کشور ارائه گردد.
۱۱.    بسط امنیت اجتماعی.
۱۲.    گسترش یک برنامه روشن در مورد حکمرانی فضای سایبر.
۱۳.    باید درک درستی از تأثیرات متفاوت موج عظیم گرانی و تورم بر گروه‌های متفاوت مردم عرضه شود، و راه‌های عملی و مطمئن برای توقف و جبران آن پیشنهاد شود.
۱۴.    پایان واقعی سیاست‌های تعدیل و عدم استمرار نقابدار آن اعلام شود.
۱۵.    ارائه برداشت شفاف و قانع‌کننده‌ای در موضوع خصوصی‌سازی و ارائه تحلیلی شفاف از تبعات آن.
۱۶.    کوچک‌سازی دولت، نباید به تضعیف تعهدات یا اجرای کارآمد تعهدات «دولت اسلامی» منتهی شود. در واقع، دولت، باید همچنان مظهر اراده ملی باقی بماند. این، با شرایط و روند فعلی مغایر است، و دولت اسلامی، در حال از دست دادن توان خود در پیشبرد اراده شرعی و ملی است.
۱۷.    گسترش رفاه هوشمند در جامعه، طوری که در این رفاه‌گستری، تفاوت‌های قشری و منطقه‌ای لحاظ شده باشد.
۱۸.    کار و اشتغال؛ مسائل بازنشستگان و کارمندان، خصوصاً مستخدمان قراردادی.
۱۹.    وضع زنان و گروه‌های شغلی، خصوصاً گروه‌های بحرانی.
۲۰.    موضوع بهداشت و درمان و فیصله دادن بار سنگین درمان بر دوش مردم. سامان‌دهی به تعهدات بیمه‌ای و معقول ساختن اقتصاد بیمه.
۲۱.    گسترش مشارکت اجتماعی، در عین حفظ «وحدت کلمه»، جلوگیری از تفرقه و حفظ منافع ملی.
۲۲.    تضمین مؤثر استمرار مشارکت‌های آگاهانه و داوطلبانه و اخلاقی.
۲۳.    بالا بردن سطح آگاهی‌های عمومی در همۀ زمینه‌ها، با درک عمیق و استفاده حکیمانه و مشخص از رسانه‌های جدید.
۲۴.    تعامل با مقام معظم رهبری و ولایت فقیه، با نظر ویژه نسبت به باور گسترش یافته در جامعه در مورد شخصیت ویژه معنوی آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای.
۲۵.    مهدویت، و برقراری نسبت درست و مشخص و قانع‌کننده و اطمینان‌بخش با مسائل اخیر امت اسلامی.
۲۶.    حفظ و تضمین پایدار ارزش‌های انقلاب اسلامی.
۲۷.    واکنش معقول و منطقی به موضوع مفاسد اجتماعی و یک نقشه راه آرام و بلندمدت، و در عین حال قطعی، برای امر به معروف و نهی از منکر.
۲۸.    بازتعریف مبارزه با فساد اقتصادی و اداری. این نکته بسیار مهم است که این بازتعریف، باید دقیق و حساب شده صورت گیرد. روند مبارزه با فساد نباید متوقف شود. باید تشدید شود. ولی رویه‌های آن، باید طوری اصلاح گردد که در عین شدت یافتن و دقیق شدن، محیط روانی کشور را بیش از این متشنج نکند. شاید زمانی، نوعی شدت عمل و بهره‌برداری از لشکر افکار عمومی لازم بود، ولی در شرایط فعلی آرام‌سازی ضروری است.
۲۹.    موضوع انرژی اتمی، و قاطعیت، در عین طمأنینه در حل این موضوع، طوری که دستیابی کامل امت به انرژی هسته‌ای را تضمین نماید.
۳۰.    قانون‌گرایی، و اتکاء واقعی به قانون اساسی به مثابه متن پایه. نهادینه کردن هر چه بیشتر قانون.
۳۱.    ارائه راه‌کار مشخص، برای حل و فصل تداخلات فلج‌کننده در عملکرد قوا. پس از دو دوره، که با این معضل مماشات شده است، باید برای این معضل فکری کرد.
۳۲.    گسترش آزادی‌های مشروع، در عین حفظ محیط اجتماعی از نبردهای بی‌پایان، و حفظ چهارچوب‌های اخلاقی. به عبارت دیگر، با توجه به سرخوردگی‌های ناشی از دوم خرداد، با به رسمیت شناختن این که در شرایط فعلی، و نظر به شرایط امنیتی حاکم بر کشور و محیط پیرامون آن، باید پذیرفت که خواست آزادی، قطعاً هست، و باید به آن پاسخ گفت. در عین حال، آزادی نباید به آزادی دعوا کردن و آزادی هتک معیارهای حداقلی اخلاق و آزادی تهدید امنیت ملی تعبیر شود. تجربه تلخ دور اول شوراهای شهر هنوز در ذهن مردم هست.
۳۳.    استمرار توسعه پایدار و رفع تهدیدهای زیست‌محیطی.
۳۴.    استمرار و گسترش وجوه مثبت دولت‌های پیشین، خصوصاً بازگرداندن سیاست به مردم، تنش‌زدایی سیاسی، و هدفمندسازی واقعی یارانه‌ها.
۳۵.    تضمین تمام این تعهدات از طریق اعلام برنامه جزیی و زمان‌بندی شده.
مآخذ: سازمان بسیج اساتید دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 14 فروردین 1400 ساعت 16:58

▀▄█▌ چرا گیمرها تقلب می‌کنند؟

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از زومیت؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ آیا تابه‌حال در بازی تقلب کرده‌اید؟ در این مقاله به بررسی انواع تقلب و دلایل مختلف تقلب در بازی می‌پردازیم و بررسی می‌کنیم آیا تقلب، صرف هزینه و خطر محروم شدن از بازی برای دستیابی به بردی که واقعی نیست، ارزش دارد یا خیر.

▬    سال ۸۲ مدت‌ها سرگرم بازی سایلنت هیل بودم. از فضای به‌شدت دلهره‌آور بازی و ناهماهنگی درجهٔ سنی آن که بگذریم، به مرحله‌ای در بازی رسیده بودم که انگار هیچ راهی برای پیشروی وجود نداشت. شاید هفته‌ها بود کنسول پلی استیشن را روشن می‌کردم، بازی را درون دستگاه می‌گذاشتم و ساعت‌ها دور خود می‌چرخیدم. کاراکتر بازی درون اتاقی گیر افتاده بود که هیچ راهی به بیرون نداشت و تنها مسیری که می‌شد از اتاق خارج شد، سوراخی در دیوار بود که حالا به‌طور کامل مسدود شده بود. بسیار مشتاق بودم پایان بازی را ببینم، اما انگار درون اتاق تا ابد گیر افتاده بودم. احساس می‌کردم بازی داشت مرا به خاطر ناتوانی در پیدا کردن راه‌حل مجازات می‌کرد.

▬    به قول دارا اُبرایان، استندآپ کمدین ایرلندی، برای فیلم دیدن، کتاب خواندن یا گوش دادن به موسیقی مهارت خاصی لازم نیست و همه می‌توانند از این مدل سرگرمی‌ها و فعالیت‌های هنری لذت ببرند؛ اما برای انجام بازی‌های ویدئویی باید مهارت داشت و اگر کسی نتواند خوب بازی کند، بازی او را تنبیه کرده و به او اجازهٔ دسترسی به باقی مراحل بازی را نمی‌دهد.
▬    تصور کنید هنگام خواندن کتاب، به فصل سه که رسیدید کتاب از شما بپرسد درون‌مایهٔ اصلی داستان تا به اینجا چه بوده است؟ و اگر شما نتوانید به سؤال، پاسخ درست بدهید، کتاب ناگهان بسته می‌شود و به شما اجازه نمی‌دهد باقی داستان را بخوانید. یا مثلاً در حال گوش دادن به آلبوم موسیقی هستید و وقتی به آهنگ بعدی رسیدید، ناگهان آلبوم از شما بخواهد مهارت خود را در خوانندگی به او ثابت کنید و اگر موفق نشدید، دسترسی شما به باقی آهنگ‌ها قطع می‌شود.
▬    تصور چنین موقعیت‌هایی برای تماشای فیلم یا خواندن کتاب بسیار دور از ذهن است، اما این دقیقاً همان اتفاقی است که در دنیای بازی‌های ویدئویی می‌افتد. اگر گیمر نتواند از پس معمایی برآید یا مهارت کافی برای شکست دشمنان بازی را نداشته باشد، از ادامهٔ بازی بازمی‌ماند؛ اینجا است که یا باید به‌طور کامل از ادامهٔ بازی منصرف شد یا درخواست کمک کرد.
▬    البته من آن روزها نه حاضر شدم بازی را کنار بگذارم و نه دسترسی به اینترنت داشتم تا از آن کمک بگیرم. راه‌حل را هم به‌طور کاملاً تصادفی پیدا کردم و سرانجام موفق شدم پایان بازی را ببینم. اما حالا که ۱۷ سال از آن روز گذشته است، فکر می‌کنم اگر آن موقع می‌توانستم تقلب کنم، بازی را زودتر تمام کرده بودم و وقت داشتم بازی‌های بیشتری را تجربه کنم. اما اگر جواب را با تقلب به دست آورده بودم، آیا همان حس شادی و رضایتی که آن روز تجربه کردم و هنوز یادم هست، به من دست می‌داد؟
▬    به نظر می‌رسد تقلب در بازی پدیده‌ای بسیار پیچیده‌تر از آنی باشد که تصور می‌شود. بااین‌حال افراد زیادی هستند که بدون درنظرگرفتن تمام جوانب و بدون هیچ کشمکش درونی، در بازی، به‌خصوص بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین، تقلب می‌کنند. چرا؟ چه عاملی گیمرها را به سمت تقلب می‌کشد؟ و آیا تقلب کردن در بازی ارزشش را دارد؟



▀█▄ انواع تقلب در بازی
▬ پیش از آنکه به بررسی دلایل تقلب کردن در بازی بپردازیم، خوب است ابتدا انواع تقلب را مشخص کنیم. تقلب در بازی را در یک دسته‌بندی کلی می‌توان به تقلب‌های قانون‌شکن و تقلب‌های بازی‌شکن تقسیم کرد.
▬    تقلب‌های قانون‌شکن تنها قوانین بازی را به نفع گیمر دست‌کاری می‌کنند و اغلب برای پیشروی در بازی به کار می‌روند. اما تقلب‌های بازی‌شکن کاری به پیشروی در بازی ندارند و اتفاقاً برای خراب کردن بازی استفاده می‌شوند. دلیل این کار هم یا برای اذیت کردن گیمرهای دیگر و خراب کردن تجربهٔ بازی آن‌ها است (که در دنیای گیمینگ به چنین فردی «گریفر» می‌گویند) یا برای آزمودن خود در برابر سازندگان بازی است. در این بستر آنارشی و خرابکاری، تقلب در واقع خود بازی است و گیمر خود را با خراب کردن بازی سرگرم می‌کند و به چالش می‌کشد.
▬ جف موریس در سخنرانی رویداد GDC (کنفرانس توسعه‌دهندگان بازی) دربارهٔ تقلب در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین، افرادی را که دست به تقلب‌های بازی‌شکن می‌زنند به کاراکتر قلدر جیمبو جونز در کارتون سیمپسون‌ها تشبیه می‌کند و می‌گوید: «این افراد قلدر هستند. آن‌ها می‌خواهند بازی را خراب کنند و رقیب‌شان هم توسعه‌دهندگان هستند که می‌خواهند توجه آن‌ها را به سوی خود جلب کنند.»
▬    در دسته‌بندی دیگری از انواع تقلب در بازی، می‌توان به کدهای تقلبی اشاره کرد که خود توسعه‌دهندگان آن‌ها را در بازی طراحی کرده و مجوز استفاده از آن‌ها را به گیمرها می‌دهند. کدهای تقلب هم برای تست بازی طراحی می‌شوند و هم برای ساده‌تر کردن و لذت‌بخش‌تر کردن تجربهٔ گیمینگ به کار می‌روند.
▬    برای مثال در بازی GTA San Andreas، فشار دادن دکمه‌های دستهٔ بازی در توالی‌های مشخص قابلیت مهمات بی‌نهایت، پول بی‌نهایت یا جت‌پک را فعال می‌کرد. چنین تقلب‌هایی که از طریق فشار دادن دکمه در بازی فعال می‌شوند، «کد تقلب» (cheat code) نام دارند و تنها به این دلیل کار می‌کنند که خود توسعه‌دهنده آن را اینگونه طراحی کرده است.
▬    نوع دیگری از تقلب در بازی، کمک گرفتن از راهنماهای قدم‌به‌قدم (walkthrough) است که توسط گیمرهای دیگر و با هدف آموزش مراحل بازی، حل معماها یا نحوهٔ شکست دادن باس‌ها نوشته شده است. راهنماهای قدم‌به‌قدم در دستهٔ تقلب‌های مثبت قرار می‌گیرند، چون نه‌تنها بازی دیگران را خراب نمی‌کنند، بلکه کمک می‌کنند گیمر کلافه‌ای که از پیشروی در بازی بازبماند و هر لحظه ممکن است آن را به‌طور کامل کنار بگذارد، دوباره تشویق شود بازی را ادامه بدهد (اگرچه ممکن است برای برخی گیمرها، پیشروی با تقلب به اندازهٔ پیشروی بدون تقلب رضایت‌بخش نباشد).
▬    راهنماهای قدم‌به‌قدم بازی از دیرباز در فرمت‌های مختلف (مجلات، سیستم تابلوی اعلانات، وب‌سایت‌ها و ویدئوها) وجود داشته‌اند تا تجربهٔ گیمینگ برای افرادی که احساس می‌کنند بازی دارد آن‌ها را مجازات می‌کند، لذت‌بخش‌تر و آسان‌تر شود. طبق گفتهٔ وب‌سایت گیمز ریدار، تماشای راهنمای قدم‌به‌قدم بازی‌ها در یوتیوب شبیه «نتفلیکس بازی‌های ویدئویی» است.
▬    نوع دیگر تقلب، استفاده از امولاتورها برای اجرای بازی در پلتفرمی ناسازگار است. برخی از این امولاتورها با هدف زنده کردن حس نوستالژی ساخته می‌شوند؛ مثلاً برای اجرای بازی‌های قدیمی کنسول سگا یا پلی استیشن روی پی‌سی، چون دسترسی به کنسول‌های اصلی این بازی‌ها برای همه مقدور نیست.
▬ اما برخی امولاتورها برای اجرای بازی‌های مخصوص موبایل روی پی‌سی طراحی شده‌اند. اگر این بازی‌ها از نوع تک‌نفره باشند، در دسته‌بندی تقلب‌های بی‌آزار قرار می‌گیرند. اما افرادی که بازی‌های موبایل چندنفرهٔ آنلاین را به کمک امولاتورها روی پی‌سی اجرا می‌کنند کنترل بهتری روی بازی دارند و نسبت به سایر گیمرها عملکرد بهتری خواهند داشت. بسیاری از گیمرها دید مثبتی به این نوع تقلب ندارند و معتقدند افرادی که بازی‌های چندنفرهٔ مخصوص موبایل را با پی‌سی اجرا می‌کنند، تجربهٔ بازی دیگران را خراب می‌کنند.
▬    اما در کنار تقلب‌های مثبت که آزاری به کسی نمی‌رسانند و تنها تجربهٔ گیمینگ فرد را در بازی‌های تک‌نفره بهبود می‌بخشند و امولاتورهایی که می‌توانند هم بی‌آزار و هم آزاردهنده باشند، تقلب‌ها و هک‌هایی هستند که برای استفاده در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین طراحی شده‌اند. این هک‌ها عملکرد گیمر را به‌طور بسیار ناعادلانه‌ای افزایش می‌دهند و در مقابل باعث می‌شوند عملکرد دیگر گیمرها در مقایسه با او به‌شدت افت کند. بدیهی است چرا استفاده از این هک‌ها در انجمن‌های گیمینگ مورد شماتت قرار می‌گیرد و گیمرهایی که از این نوع تقلب استفاده می‌کنند معمولاً دربارهٔ آن در فروم‌های بازی صحبت نمی‌کنند.
▬    در ضمن، برای دسترسی به این نوع هک‌ها معمولاً باید آن‌ها را خریداری کرد که فروش آن‌ها به‌صورت غیر قانونی انجام می‌شود. در چین، افرادی که هک بازی‌های چندنفره مانند PUBG یا Dota ۲ را می‌فروشند و از این راه پول زیادی نیز به جیب می‌زنند، در صورت شناسایی دستگیر و به چند سال حبس محکوم می‌شوند؛ البته نه‌تنها به این خاطر که فروش هک و دست‌کاری کد بازی غیر قانونی است، بلکه به این خاطر که درآمدی که از این راه به دست می‌آید مشمول مالیات نمی‌شود.



▀█▄ چرا تقلب می‌کنیم
▬ مقررات اخلاقی تجربهٔ بازی ویدئویی، پیچیده و مبهم است. همهٔ ما با کدهای تقلب و اکسپلویت‌هایی بزرگ شدیم که توسط خود طراح بازی ایجاد شده و بخش مورد پذیرش بازی بود. حتی خود ساختار دنیای بازی‌ها، با میانبرها و معماهای مخفی، به گیمر می‌گوید جاهایی در بازی وجود دارد که قانون، اخلاقیات و حتی جغرافیای بازی می‌تواند به ارادهٔ قهرمان داستان تغییر کند. از طرفی، در دنیای بازی، بردن از همه چیز مهم‌تر است (در بسیاری از مراحل، اگر پیروز نشوید، از ادامهٔ بازی بازمی‌مانید). با این شرایط آیا تقلب کردن گیمرها پدیدهٔ عجیبی است؟
▬    شاید نه؛ اما از نظر بسیاری از گیمرها، تقلب در بازی‌های چندنفره، تجربهٔ بازی دیگران را به‌طور کامل خراب می‌کند. حتی اگر این تقلب، بازی فرد را به‌طور مستقیم تحت تأثیر قرار ندهد، بااین‌حال به نظر می‌رسد نوعی قرارداد اجتماعی را نقض کرده باشد.
▬    هولی گرامازیو، طراح بازی، در این خصوص معتقد است:
▬    وقتی افراد با همدیگر به‌صورت رقابتی بازی می‌کنند، در واقع به دنیای آن بازی با توافقی متقابل موجودیت می‌بخشند و این توافق متقابل، هدف و محدودیت‌های رسیدن به هدف را مشخص می‌کند. وقتی متوجه می‌شویم کسی دارد تقلب می‌کند، این می‌تواند توافق متقابل را به هم بزند و اعتبار کل تجربهٔ بازی را زیر سؤال ببرد.
▬    مایا کنسالوو اما در کتاب «تقلب کردن: برتری‌یابی در بازی‌های ویدیویی» (۲۰۱۷) رویکرد متفاوتی به این پدیده دارد. او در این کتاب، نقض قوانین بازی را از دیدگاه‌های مختلفی بررسی می‌کند و در انتهای این بررسی از افرادی که تقلب می‌کنند نه به‌عنوان «آدم بد» داستان یا کسی که قصد بر هم زدن تجربهٔ بازی دیگران را دارد،‌ که به‌عنوان گیمرهایی با شخصیت‌های مختلف یاد می‌کند که درگیر مذاکرهٔ پیچیده‌ای برای تبادلات شخصی، فرهنگی و صنعتی هستند.
▬    کنسالوو در کتاب تقلب کردن، به توضیح مفهوم «سرمایهٔ بازی» می‌پردازد که از نظریهٔ «سرمایه فرهنگی» جامعه‌شناس فرانسوی پیر بوردیو گرفته شده است و موقعیت و جایگاه گیمر را در گروه همنوعانش تعریف می‌کند. به عقیدهٔ او، بازی کردن، خرده فرهنگی است که قوانین، سلسله مراتب و جایگاه فردی خاص خودش را دارد و دستیابی به موفقیت یا جایگاهی بالاتر در این خرده فرهنگ از نظر بسیاری،‌ دلیل کافی برای تقلب کردن است.
▬    در بازی‌های چندنفره مانند کال آف دیوتی، فورتنایت و Apex Legends، آیتم‌هایی مانند لباس و تزئینات اسلحه تنها برای آن دسته از بازیکنانی در دسترس است که به رتبهٔ خاصی در بازی رسیده باشند و داشتن این آیتم‌ها، جایگاه فرد را در دنیای بازی نشان می‌دهد. به دست آوردن این نمادها و آیتم‌ها می‌تواند برای برخی گیمرها انگیزهٔ لازم برای تقلب کردن باشد؛ مثل خرید لباس‌های برند جعلی. به عبارت دیگر، برخی افراد به این دلیل در بازی، به‌خصوص بازی‌های رقابتی، تقلب می‌کنند تا به جایگاه بالاتری بین همنوعان خود برسند و احترام و تحسین آن‌ها را به دست آورند.
▬    برای برخی گیمرها شاید پای نوعی حس استحقاق نیز در میان باشد. ممکن است فرد چنان خود را مستحق بردن بداند و از چنان سرمایهٔ بازی بالایی برخوردار باشد که فکر کند حق دارد برای برد تقلب کند. شاید احساس کند زمانی که برای پیدا کردن راهی برای تقلب صرف کرده، به خود عمل تقلب اعتبار می‌بخشد؛ یا شاید احساس کند آنقدر درگیر بازی شده و خود را وقف آن کرده که در هر صورت، حتی اگر تقلب کند، سزاوار بردن است.
▬    از طرفی، روانشناس سایبری برنی گود، اینطور استدلال می‌کند که خود ماهیت بازی‌های ویدیویی به‌طور ضمنی اجازهٔ تقلب کردن را به فرد می‌دهد. به گفتهٔ او، «بازیکنان می‌توانند تقلب کنند و در عین حال مجبور به رویارویی فیزیکی با یکدیگر نباشند. در دنیای مجازی، هنجارهای اجتماعی متفاوت است.»
▬    به اعتقاد او، گیمرها از همان ابتدا برای پیشروی در بازی از تقلب، نکات و راهنماهای قدم‌به‌قدم استفاده می‌کرده‌اند و این بخشی از فرهنگ بازی بوده است. «آنچه حالا با گذشته متفاوت است، این است که افراد بیشتری به بازی‌های چندنفره روی آورده‌اند.»
▬    از نظر گود، وقتی خود بازی هم تقلب می‌کند، مثلاً وقتی کاراکتر می‌میرد و به بازی برمی‌گردد؛ چون مردن در بازی مفهوم واقعی مردن نیست، آیا نمی‌شود گفت تقلب کردن هم در بازی مفهوم واقعی تقلب نیست؟
▬ یکی دیگر از دلایلی که افراد را به تقلب در بازی سوق می‌دهد، جابه‌جایی روابط و نقش‌های خانوادگی است. برای مثال، اگر برادر بزرگ شما همیشه حرف آخر را می‌زند و جایگاه او در خانواده از شما بالاتر باشد، شکست دادن او در بازی می‌تواند بیش از هر موقعیت دیگری رضایت‌بخش باشد. در این حالت، بردن به هدفی برای ارتقا جایگاه فرد در روابط خانوادگی تبدیل می‌شود و گاهی برای دستیابی به آن، تقلب کردن تنها راه پیش رو است.
▬    به گفتهٔ دکتر آلوک تریودی، مربی عملکرد روان‌شناختی و بنیان‌گذار مؤسسهٔ Aligned Performance (که به کارآفرینان در پرورش ذهن برای موفقیت در کسب‌وکار کمک می‌کند)،‌ «بازی‌هایی وجود دارد که در آن یک جراح قلب ۴۵ ساله به اندازهٔ فرزند کلاس اولی خود، شانس برابری برای بردن دارد؛ پس اگر پدر معمولاً همه‌چیزدان خانواده است، شکست دادن او در این بازی می‌تواند فرصتی برای پایین کشیدن او از این جایگاه باشد.»
▬    به عبارت دیگر، این فرصت بسیار نادر برای وارونه کردن نقش‌ها و به دست آوردن جایگاه برتر که پیش از این در تصاحب عضو دیگری از خانواده بود، می‌تواند انگیزه‌ای برای تقلب کردن افراد برای بردن باشد.
▬    نکتهٔ دیگری که اینجا مطرح می‌شود، میزان تعهدی است که گیمرها به بازی و بردن دارند. برخی از گیمرها آنقدر بازی را جدی می‌گیرند که ممکن است به خاطر آن عصبانی شوند، با دیگران دعوا کنند یا برای دستیابی به پیروزی حاضر باشند تقلب کنند. اما چرا آن‌ها بازی را اینقدر جدی می‌گیرند؟ مگر بازی تنها نوعی تفریح نیست؟
▬    طبق گفتهٔ دکتر دان وان، دانشجوی مقطع فوق دکترا در دانشگاه UCLA، وقتی فرد درگیر بازی می‌شود، ذهن او قابلیت تشخیص اینکه این بازی است و واقعی نیست را ندارد.
▬    مغز انسان هنوز مکانیزمی برای تشخیص بازی از واقعیت برای خود ایجاد نکرده است. اگر شیری در دشت دنبال یکی از اجداد ما افتاده بود، این تهدید هر بار واقعی بود. آن موقع هیچ فیلم، نمایش یا شبیه‌سازی وجود نداشت. علم اعصاب مدرن نشان داده تنها با فکر کردن به موقعیت‌های خیالی، درست همان بخشی از ذهن فعال می‌شود که هنگام تجربهٔ واقعی آن موقعیت به کار می‌افتد.
▬ مثلاً اگر کاراکتر شما در بازی برای خرید چیزی هزینه کند، مغز شما واقعاً دارد ناراحتی از دست رفتن پول را تجربه می‌کند با اینکه این پول پرداخت شده، واقعی نیست.
▬    به گفتهٔ وان، این حس از دست دادن، نتیجهٔ یک واکنش شیمیایی در مغز است؛ «اگر می‌شد همان لحظه به مغز خود نگاه کنیم، می‌دیدیم از میزان تحرک نورون‌های دوپامین (عامل ایجاد حس سرخوشی و پاداش در فرد) کم شده است و این نشانهٔ واضح یک پیامد منفی واقعی است.»
▬    برعکس این حالت هم صدق می‌کند. زمانی که گیمر در بازی پیروز می‌شود، مغز او این پیروزی را واقعی قلمداد کرده و در اثر واکنش شیمیایی در مغز و آزادسازی دوپامین، حس سرخوشی و پاداش به او دست می‌دهد. شاید به همین خاطر است که برد و باخت در بازی تا حدی برای برخی از افراد مهم و «واقعی» است که حاضرند برای رسیدن به نتیجهٔ دلخواه، تقلب کنند حتی اگر تقلب برای عده‌ای دیگر، تجربهٔ لذت‌بخش بازی را از بین ببرد.
▬    مغز انسان ماشینی برای حل مسئله است و ساختار آن به صورتی تکامل یافته تا میانبرها را کشف کند و برای بقا نسبت به شکارچیان و رقیبان برتری یابد؛ شاید دلیل تقلب کردن به همین سادگی باشد که ما فکر می‌کنیم، پس تقلب می‌کنیم.



▀█▄ نتیجهٔ نظرسنجی زومیت دربارهٔ تقلب در بازی
▬ در نظرسنجی اعضای تحریریهٔ زومیت و زومجی دربارهٔ تقلب در بازی، ۵۱٫۶ درصد شرکت‌کنندگان برای این سؤال که «آیا تابه‌حال در حین انجام بازی تقلب کرده‌اید؟» گزینهٔ «به‌ندرت» را انتخاب کردند. در بین شرکت‌کنندگان، ۹٫۷ درصد «خیلی زیاد» و ۳۲٫۳ درصد «گاهی اوقات» در بازی تقلب کرده بودند. این در حالی است که افرادی که «به‌هیچ‌وجه» تقلب نکرده بودند تنها ۶٫۵ درصد جامعهٔ آماری را تشکیل می‌دادند.
▬ از بین افرادی که تجربهٔ تقلب داشتند، ۱۶٫۷ درصد در پلتفرم آنلاین، ۷۰ درصد در پلتفرم آفلاین و ۳۳٫۳ درصد هم در بازی‌های رومیزی تقلب کرده بودند.
▬    در زمینهٔ انواع تقلب، ۷۱٫۴ درصد از راهنماهای قدم‌به‌قدم، ۶۷٫۹ درصد از کدهای تقلب و ۳۲٫۱ درصد از امولاتورها استفاده کرده بودند. جالب است در بین شرکت‌کنندگان هیچ‌کس از هک‌های مخصوص بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین استفاده نکرده بود.
▬    در بحث دلایل تقلب، اکثر شرکت‌کنندگان (۵۳٫۶ درصد) گفته بودند برای پیشروی در بازی زمانی که در مرحله‌ای گیر کرده‌اند، از تقلب استفاده می‌کنند. ۳۵٫۷ درصد هم گفته بودند تقلب بازی را جذاب‌تر می‌کند. در مورد ۱۰٫۷ درصد شرکت‌کنندگان، تقلب دیگران آن‌ها را به تقلب کردن وادار کرده بود و ۷٫۱ درصد گفته بودند برای اذیت کردن گیمرهای دیگر تقلب کرده‌اند.
▬ درحالی‌که اکثر افراد با تقلب کردن در بازی‌های تک نفره برای پیشروی در بازی و جذاب‌تر شدن یا آسان شدن مراحل بازی موافق‌اند، اما اکثر شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی (۴۱٫۹ درصد) معتقد بودند تقلب در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین درست نیست چون بازی دیگران را خراب می‌کند. از بین این افراد، ۱۶٫۱ درصد گفته بودند افرادی را که تقلب می‌کنند، ریپورت می‌کنند و ۹٫۷ درصد گفته بودند برای شکست این افراد، آن‌ها نیز دست به تقلب می‌زنند.
▬ اکثر افراد (۴۲٫۹ درصد) حس بدی به تقلب در بازی‌های چندنفره داشتند و ۱۹ درصد از عواقب تقلب کردن و حذف شدن از بازی می‌ترسیدند. در این بین، ۱۹ درصد گفته بودند تقلب کردن یا نکردن برای آن‌ها فرقی ندارد، درحالی‌که تنها ۴٫۸ درصد گفته بودند هنگام تقلب حس خوبی دارند و دوباره این کار را خواهند کرد.
▬    در این نظرسنجی، ۷۲٫۴ درصد شرکت‌کنندگان اذعان داشتند در بازی‌های آنلاین تقلب دیگر گیمرها بازی آن‌ها را خراب کرده است. ۹۳٫۱ درصد هم معتقد بودند بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین باید در برابر تقلب گیمرها مقاوم‌تر شوند.
▬ در این بین اما واکنش‌ها به فروش بسته‌های ارتقا توسط کمپانی‌های بازی متفاوت بود. درحالی‌که ۷۱ درصد معتقد بودند این بسته‌ها نوعی تقلب محسوب می‌شود و ۷۴٫۲ درصد با فروش آن مخالف بودند، ۲۹ درصد این بسته‌ها را تقلب نمی‌دانستند و ۲۵٫۸ درصد با فروش آن‌ها موافق بودند.



▀█▄ با تقلب آزاردهنده در بازی‌های آنلاین چه کنیم
▬ در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین تقلب به سردردی مزمن تبدیل شده است. سرور بازی‌های شوتر اول شخص مانند کال آو دیوتی، پابجی و کانتر استرایک پر از افرادی است که با دانلود نرم‌افزارهای خاصی، بازی را به نفع خود دست‌کاری می‌کنند؛ مثلاً از بات نشانه‌گیری (aimbot) استفاده می‌کنند که هدف گرفتن بازیکنان دیگر را برایشان به‌شدت آسان می‌کند؛ یا از هک دیوار (wallhack) استفاده می‌کنند که اجازه می‌دهد بازیکنان دیگر را از پشت دیوار ببینند و به آن‌ها شلیک کنند؛ یا از هک سرعت (speedhack) کمک می‌گیرند که باعث می‌شود کاراکتر آن‌ها سریع‌تر از دیگران حرکت کند.
▬    این هک‌ها عمدتاً به بازی‌های کامپیوتری محدود می‌شود، چون تنها در این پلتفرم، گیمر می‌تواند کد نرم‌افزار نصب شده روی سیستم را تغییر بدهد. البته بازی‌های کنسولی هم به‌طور کامل در برابر اکسپلویت‌ها مصون نیستند و افراد از خطاهای موجود در طراحی بازی به نفع خود استفاده می‌کنند یا با مختل کردن شبکهٔ اینترنت خود، سرعت بازی را پایین می‌آورند تا در بازی‌های شوتر عملکرد بهتری نسبت به بازیکنان دیگر داشته باشند.
▬    تقلب در بازی‌های تک‌نفره به کسی آزار نمی‌رساند و حتی در مواردی بهتر است تقلب کرد و از راهنماها کمک گرفت تا اینکه مجبور شد بازی را به‌طور کامل کنار گذاشت؛ اما تقلب در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین که برد یک نفر به معنی باخت نفر دیگر است، می‌تواند بسیار آزاردهنده باشد و حتی انجمن گیمرهایی را که برای آن بازی دور هم جمع شده‌اند، پس از مدتی پراکنده کند.


▬    اما برای مقابله با این معضل چه می‌شود کرد؟
▬    از آنجایی که بیشتر این هک‌ها برای بازی‌های پی‌سی طراحی شده است و معمولاً اکثر افرادی که در بازی‌های چندنفره تقلب می‌کنند از این پلتفرم استفاده می‌کنند، یکی از راه‌های مقابله با این معضل غیرفعال کردن قابلیت کراس‌پلی است که حداقل به دارندگان کنسول‌های پلی استیشن و ایکس باکس این امکان را می‌دهد تا هنگام بازی با تقلب کمتری روبه‌رو شوند. اما افرادی که با پی‌سی بازی می‌کنند و اهل تقلب نیستند، چه؟
▬    مطالعه‌ای که Iredeto (شرکت خدمات امنیت سایبری فعال در صنعت رسانه و سرگرمی) در سال ۲۰۱۸ روی ۹٬۴۳۶ گیمر بازی‌های آنلاین در چین،‌ آلمان، ژاپن، کرهٔ جنوبی، بریتانیا و آمریکا انجام داد، نشان داد تنها ۱۲ درصد آن‌ها تابه‌حال هنگام بازی چندنفرهٔ آنلاین از تقلب بازیکنان دیگر تجربهٔ ناخوشایندی نداشته‌اند. به عبارت دیگر، نه نفر از هر ده بازیکن به خاطر افرادی که تقلب می‌کنند، تجربهٔ ناخوشایندی هنگام بازی داشته‌اند.
▬    به گفتهٔ مدیرعامل این شرکت، «تقلب کردن در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین مشکلی است که بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود.» از نظر او،‌ تقلب در این بازی‌ها نه‌تنها به گیمرهای دیگر در سراسر دنیا آزار می‌رساند، بلکه چالش بزرگی را سر راه توسعه‌دهندگان بازی قرار می‌دهد.
▬    اگر افرادی که تقلب می‌کنند اجازه داشته باشند بدون هیچ مشکلی به کار خود ادامه دهند، تأثیری که روی بازیکنان دیگر گذاشته می‌شود، می‌تواند منجر به کاهش ترافیک کمتر در سرور بازی‌ها و کاهش درآمدزایی کمپانی‌های بازی‌سازی شود.
▬    یعنی، گیمرهایی که از تقلب دیگران کلافه شده‌اند به سمت بازی‌هایی می‌روند که تقلب در آن‌ها کمتر است؛ از طرف دیگر، افرادی که تقلب می‌کنند، پول خود را به‌جای خرید محصولات مجاز، صرف خرید ابزارهای تقلب می‌کنند.
▬    برای مقابلهٔ اساسی با معضل تقلب در بازی‌های چندنفره در تمام پلتفرم‌ها باید آن را از دو منظر بررسی کرد: عرضه و تقاضا.
▬    مقابله با تقلب در بخش تقاضا، یعنی آموزش دادن گیمرها دربارهٔ عواقب نامطلوب تقلب، کار دشواری است، چون نتیجه‌ای که گیمر از تقلب مشاهده می‌کند به دست آوردن شانس بهتری برای برد است و این از نظر او نتیجهٔ نامطلوبی نیست. گیمر چون نمی‌تواند نتیجهٔ تقلب خود را در آن سوی سرور و بر بازیکنان دیگر مشاهده کند، معمولاً قادر به درک احساسات آن‌ها نیست و از انجام این کار دچار حس عذاب وجدان نمی‌شود.
▬    در ضمن، از نظر او این فقط بازی است و قرار نیست کسی با بردن در آن پاداش واقعی دریافت کند (البته مواردی نیز بوده که در لیگ‌های بازی‌های آنلاین که پای جوایز نقدی در میان است، افرادی دست به تقلب زده‌اند)، پس تقلب هیچ ایرادی ندارد و اگر باعث شود عملکرد او در بازی بهتر شود، استفاده از آن مزیت هم دارد.
▬    به همین خاطر به نظر می‌رسد برای مقابله‌ای تأثیرگذار با تقلب در بازی‌های چندنفره تنها می‌شود سراغ بخش عرضه رفت؛ به این معنی که سازندگان بازی می‌توانند از لحاظ فنی بازی‌ها را به‌گونه‌ای طراحی کنند که نتوان از ابزار تقلب در آن‌ها استفاده کرد. آن‌ها همچنین می‌توانند با وب‌سایت‌هایی که ابزار هک طراحی می‌کنند، برخورد کنند.


▬    در کدام بازی‌ها بیشتر تقلب می‌شود؟
▬    سیستم‌های حفاظتی ضد تقلب مانند BattlEye که کمپانی یوبیسافت در بازی‌های خود از آن استفاده می‌کند، به محض تشخیص ابزارهای تقلب روی سیستم، اکانت گیمر را مسدود می‌کند. ماه گذشته کمپانی اکتیویژن، اکانت ۶۰ هزار بازیکن Call of Duty Warzone را که از نرم‌افزارهای تقلب استفاده کرده بودند، مسدود کرد. این بازی که مارس ۲۰۲۰ عرضه شد تا امروز بیش از ۸۵ میلیون بازیکن دارد و به گفتهٔ اکتیویژن، بیش از ۳۰۰ هزار اکانت به خاطر تقلب در این بازی مسدود شده‌اند. بازی بتل رویال پابجی هم نزدیک ۳۰ هزار اکانت را به خاطر استفاده از هک رادار (که موقعیت تمام بازیکنان را روی نقشه مشخص می‌کند) مسدود کرده که در بین آن‌ها بازیکنان حرفه‌ای هم به چشم می‌خورند.
▬    اما مشکل اینجا است که مسدود کردن یک نرم‌افزار تقلب به توسعهٔ نرم‌افزار دیگری منجر می‌شود و مسدودسازی اکانت گیمرها تاکنون نتوانسته آن‌ها را از استفاده از تقلب منصرف کند. از طرفی، استراتژی‌های امنیتی علیه هکرها باید به اندازهٔ کافی پیچیده باشد تا بتواند بر آن‌ها پیروز شود.
▬    کارل مگنوس ترودسون، مدیرعامل استودیوی سوئدی دایس که توسعهٔ بازی چندنفرهٔ آنلاین بتلفیلد را در کارنامهٔ خود دارد، می‌گوید برای مقابله با معضل تقلب در این بازی، تیم جداگانه‌ای در این استودیو وظیفه دارد بازیکنان متقلب را شناسایی و اکانت آن‌ها را مسدود کند.
▬    از نظر او، بهترین راه مبارزه با تقلب بررسی پروفایل عملکرد بازیکنان است. از آنجایی که نمی‌توان نرم‌افزارهای تقلب را از سیستم گیمرها پاک کرد، تیم مبارزه با تقلب استودیوی دایس به اعداد و ارقام مربوط به عملکرد بازیکنان نگاه می‌کند و مثلاً اگر نسبت کشتن و مرگشان در بازی بیشتر از عدد خاصی باشد که الگوریتم مشخص کرده است، آن فرد احتمالاً از نرم‌افزارهای تقلب استفاده کرده است.
▬    «ما مرتب در حال مسدودسازی انبوه اکانت‌های متقلب هستیم.» او مبارزه علیه تقلب در بازی را به نوعی «مسابقهٔ تسلیحاتی» تشبیه می‌کند که هیچ پایانی برای آن قابل تصور نیست.
▬    در مسابقهٔ تسلیحاتی، دو طرف درگیر برای پیشی گرفتن از یکدیگر تلاش می‌کنند و به نظر می‌رسد برخی کمپانی‌های بازی نیز سعی دارند در عرضهٔ تقلب از هکرها پیشی بگیرند. آن‌ها برای این کار بسته‌های ارتقا طراحی می‌کنند و آن را به گیمرهایی می‌فروشند که مایل‌اند بدون صرف ساعت‌ها وقت، کاراکتر خود را در بازی بلافاصله ارتقا دهند.
▬    مثلاً کمپانی دایس در راستای مقابله با تقلب و جلوگیری از جذب گیمرها به ابزارهای غیر قانونی هک، اقدام به ارائهٔ بسته‌هایی به نام «میانبر» کرده که بازیکن با پرداخت پول می‌تواند به‌جای ساعت‌ها بازی کردن، به ارتقای مورد نظر برسد. مثلاً خرید باندل میانبری در بازی بتلفیلد بلافاصله تمام آیتم‌های مربوط به تمام خودروهای بازی را در دسترس بازیکن قرار می‌دهد. این‌طور به نظر می‌رسد کمپانی‌های بازی با این کار تقلب را قانونی می‌کنند. اما اگر تقلب «قانونی» شود، از نظر اخلاقی قابل توجیه است؟
▬    آیا از نظر اخلاقی (و منطقی) بهتر است پولی که برای خرید تقلب از هکرها می‌شود، صرف خرید تقلب از خود کمپانی بازی شود؟
▬    جواب دادن به این سؤال آسان نیست، چون هر انتخاب مزایا و معایب خودش را دارد. از نظر برخی گیمرها، فروش بسته‌های ارتقا برای بازی‌هایی که برای خرید آن‌ها پول پرداخت شده، کار درستی نیست. در واقع کمپانی بازی دارد به نوعی با این کار سودجویی می‌کند. فروش باندل آیتم‌های صرفاً تزیینی دست‌کم تجربهٔ بازی افرادی را که نمی‌خواهند پول اضافه‌ای برای بازی خرج کنند، خراب نمی‌کند؛ اما باندل‌هایی که عملکرد بازیکن را بهبود می‌بخشند، می‌توانند به اندازهٔ هک‌های غیر قانونی، برای افرادی که آن را نمی‌خرند، آزاردهنده باشد.
▬    البته برخی اینگونه استدلال می‌کنند که خرید این باندل‌ها فرد را به گیمر بهتری تبدیل نمی‌کند و فقط ابزار قوی‌تری در اختیار او قرار می‌دهد که ماهر شدن در استفاده از آن‌ها همچنان به ساعت‌ها بازی نیاز دارد؛ اما شاید این استدلال از نظر عده‌ای دیگر شبیه این باشد که اسلحه آدم را نمی‌کشد، بلکه آدم، آدم را می‌کشد.
▬    از طرفی، لوت باکس‌ها در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین نیز شبیه خرید تقلب «مجاز» هستند و به مکانیزمی برای درآمدزایی شرکت سازندهٔ بازی تبدیل شده‌اند. بسیاری از افراد حاضر به پرداخت پول برای باز کردن این جعبه‌ها نیستند و کاراکتر آن‌ها در بازی‌های چندنفره در مقابل کاراکتر افرادی که برای این جعبه‌ها و آیتم‌های درون آن‌ها پول خرج کرده‌اند، عملکرد ضعیف‌تری دارند. کشوری مانند بلژیک با قوانین بسیار سختگیرانه‌اش علیه قمار، خرید و فروش هرگونه لوت باکس را در بازی‌ها ممنوع اعلام کرده است. به نظر می‌رسد گیمرها نیز از پرداخت پول بابت چیزی که اطلاعی از محتویات آن ندارند، ناراضی هستند.
▬    خرید نرم‌افزارهای تقلب از هکرها بدون شک ارتقای بسیار بیشتری از باندل‌های بازی در اختیار گیمر قرار می‌دهد، اما او را با خطر مسدودسازی اکانت روبه‌رو می‌کند. از طرفی، هک‌هایی که برای نشانه‌گیری خودکار یا نامرئی کردن دیوار به کار می‌روند، بازیکنان دیگر را در موقعیت بسیار ضعیف‌تری قرار می‌دهند و تجربهٔ بازی آن‌ها را خراب می‌کنند.
▬    فردی که تصمیم می‌گیرد به هر دلیلی در بازی تقلب کند، باید این سؤال را از خودش بپرسد که آیا تقلب ارزش صرف هزینه، خطر مسدود شدن اکانت و آزار بازیکنان دیگر را دارد؟ چون به نظر می‌رسد تنها عاملی که واقعاً می‌تواند فرد را از تقلب کردن در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین بازدارد، خود او است.
مأخذ:زومیت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 10 فروردین 1400 ساعت 09:01

راهبرد ”جوان + حزب‌اللهی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  قضیه

▬    در گام دوم انقلاب، راهبرد ”جوان + حزب‌اللهی“، علاوه بر «دولت» در افق «تمدن» راه می‌سپرد؛ حرکت اسلامی، در گام دوم، وارد مرحله‌ای از «مجاهدت تمدن‌پروری» می‌شود که فراسوی دسته‌بندی‌های سیاسی پیشین که به گام «دولت‌پروری» تعلق داشت، حرکت خواهد کرد؛ جوانان باید خود را با چنین اقتضایی همگام کنند. وقت آن است که تنوع سلیقه‌های انقلابی، وفق دیدگاه‌های تمدنی فعالان جوان خود، به فراسوی چپ و راست بنگرند، و خود را در نسبت با مسیر آرمانی انقلاب، با «حبل‌الله» تعیین نسبت مجدد کنند.

▬    این، یک راهبرد برای پیشبرد مسیر «تمدن اسلامی»، در گام‌های پیش روست. مجاهد گام دوم انقلاب، باید با حریت و آزادفکری جوانی، در کسوت «حزب‌اللهی»، همه جوانان مسلمان تمدن اسلامی را به اتحاد و اقدام در مسیر «تمدن اسلامی» فرابخواند. از این قرار، «جوان» به مثابه «سرزندگی» و «تُؤتی أُكُلَها كُلَّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها» است که خود را با روندهای شتابان دگرگونی‌های تمدنی هماهنگ می‌کند؛ و «حزب‌اللهی» عبارت از «اعتصام به حبل‌الله» است که در این تندباد دگرگونی‌ها، جای پای خود را در اصول الهی مستحکم می‌سازد و معانی مطمئن و معاددار برای زندگی خویش به دست می‌آورد؛ ”كَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ، أَصلُها ثابِتٌ، وَ فَرعُها فِی السَّماءِ؛ تُؤتی أُكُلَها كُلَّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها وَ یضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یتَذَكَّرونَ“.

”تکیه‌ی‌ بنده‌ روی جوان‌هاست؛ می‌بینید که غالباً دل‌بسته‌ی جوان‌ها و امیدوار به جوان‌ها هستم برای آینده؛ منتها آن جوانی که می‌تواند پیشران حرکت عظیم کشور به سوی تمدّن نوین اسلامی باشد کدام جوان است؟ چه ‌جور جوانی است؟ بنیه‌ی معنوی اینجا معنا پیدا می‌کند؛ جوانی که با انگیزه است، با ایمان است، با خِرد است، قدردان توان خویش است، اهل کار است، اهل ابتکار است، توکّل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد“ (بیانات در دیدار بسیجیان، ۱۳۹۸/۰۹/۰۶).

▀█▄  برهان
▬    شتاب سرسام‌آور تغییرات در عین فقدان نوآوری بهنگام و سردرگمی، و نهایتاً، واهمه از شکست در انتخاباتی که همیشه خیلی زود فرامی‌رسد، اغلب سیاستمداران جهان را وادار به تکرار تجربه‌های گذشته کرده است، و آن‌ها، به رسم عادت یا به دلیل عدم درک درست، همچنان متکی بر جناح‌بندی‌های قدیمی که از گذشته به ارث برده‌اند، هستند. در چنین فضایی است که رهبر عالی ما، عرصه کنشگری سیاسی را به «جوانی» و «گام نو»، به اتکاء انگیزه‌ها و آرمان‌های متعالی «حزب خدا» فرا می‌خوانند.
▬    فضای نوین فعالیت سیاسی چنین تعریف می‌شود: «فرصت‌های بسیار بسیار بسیار اندک، در زمان‌های بسیار بسیار بسیار کوتاه، در جغرافیای بسیار بسیار بسیار جهانی، و خطاناپذیری بسیار بسیار بسیار ضروری؛ و هر چه زمانه می‌شتابد، بر شمار این ”بسیار“ها، هم در الزام دقت، هم در گستره جغرافیایی، هم در تنگنای زمان، و هم در مضایق فرصت افزوده می‌شود». با این تعریف از فضای سیاست، هیچ کنشگری بدون کسب چابکی فزاینده در عین ریشه گرفتن در یک مکتب مطمئن و معادنگر، قادر به استمرار حیات نخواهد بود. این در حالی است که در روند تربیت نیروهای سیاسی مسؤول و متعهد و اخلاقی، در متن فرهنگ‌های مختلف جهان امروز، وقفه‌ای طولانی رخ داده است، و دنیا به بحرانی از فقدان معنویت غلطیده است. ولی فرهنگ اسلامی همچنان سرزنده و سرحال و معنوی است. غرب و شرق در بحران ضعف معنویت غوطه خورده است، ولی جوان مسلمان به برکت رویداد تاریخی انقلاب اسلامی، همچنان معنویت و هویت را در خود نیرومند می‌یابد.

”امروز جوان‌ها در دنیایی که مادیگری بر آن حاکم است، غرق در حیرت و آشفتگی‌اند؛ دوری از معنویت آن‌ها را دچار آشفتگی کرده است؛ نمی‌دانند چه بکنند؛ متفکرانشان هم مانده‌اند؛ و بعضی از آن‌ها فهمیده‌اند که راه اصلاح کارهایشان مراجعه به معنویت است. ولی چه جور می‌توانند معنویت از دست‌رفته را، معنویتی را که دو قرن است در کشورهای غربی دائماً با وسایل گوناگون کوبیده شده است، می‌خواهند برگردانند؛ کار آسانی نیست، اما، ملت ما این‌جور نیست. ملت ما در این مجرای عظیم معنویت حرکت کرد، با معنویت توانست یک انقلابِ با این عظمت را به پیروزی برساند، با معنویت توانست در این دنیای مادی یک نظام اسلامی را که متکی به معنویت است، برافرازد، پایه‌های آن را محکم کند و آن را در مقابل، تهاجم‌ها و طوفان‌های گوناگون حفظ کند. ملت ما یک جنگ هشت‌ساله تحمیلی را با تکیه به همین معنویت توانست با سرافرازی و پیروزی طی کند. امروز هم جوان‌های ما اکثراً جوان‌های مؤمن و معنوی هستند. حتّی آن کسانی که به ظاهر گرایش معنوی در سیمای آن‌ها نیست، انسان در مواقع حساس می‌بیند دل‌هایشان متوجه خداست. بارها من عرض کرده‌ام که در این شب‌های قدر، در این روزهای اعتکاف، در این مراسم نماز عید فطر، چه افرادی، چه اشخاصی که انسان گمان نمی‌کند، دل‌هایشان را متوجه خدا می‌کنند“ (ابرخطبه نمازجمعه مورخ ۱۳۸۸/۰۳/۲۹).

▬    از این قرار، نیروهای جوانی در دسترس برنامه گسترش تمدن اسلامی قرار دارند، که ضمن بهره‌مندی از انگیزه و تعهد نیرومند دینی، برای حضور بر سکوها/پلتفرم‌های دیجیتال ارتباطات فرامرزی، گرایش و مهارت قابل ملاحظه‌ای از خود بروز می‌دهند. شیوه نوین کنشگری جوانان مسلمان به این ترتیب است: مبتنی بر تفکر اصولی اعتصام به حبل‌الله، با فرضیات روزآمد، و دیده‌بانی دائمی محیط، و عملکرد متناسب با دگرگونی‌ها، تیم‌های پیشتاز جهادی معماری و اعزام می‌شوند. این گروه‌های جهادی برای موفقیت در زمان‌هایی به مراتب زودتر از رقبا، در موقعیت‌ها حضور می‌یابند و ضمن برقراری ارتباط با همه ظرفیت‌های مؤثر بر موضوع، آن‌ها را فعال می‌کنند. و هر چه این فرصت‌یابی بهنگام‌تر و سریع‌تر انجام شود فاصله با رقبای جهانی نیز معنادارتر خواهد شد. در چنین رویکردی، «تشخیص فرصت» در کنار «حفظ انگیزه‌ها»، بزرگ‌ترین مهارت در فعالیت سیاسی است؛ فعالان سیاسی جوان باید مهیا گردند تا به «قدرشناسی» و «بسیج» همه ظرفیت‌های تمدن اسلامی همت گمارند، و افق دید خود را فراتر از رقابت‌های سیاسی متعارف بپرورند. آن‌ها باید آماده تعامل گسترده با نه تنها جوانان منطقه، بلکه جوانان اروپا و امریکا، و بلکه جوانان جهان شوند، و این کار با دسته‌بندی‌های پیر و کهنه راست و چپ میسر نمی‌گردد. باید موجی از سرزندگی و گشادگی، اغتنام و احترام به فرصت‌ها و ظرفیت‌ها، در عین پایبندی به اصول و حبل‌الله، فضای فعالیت سیاسی و فرهنگی ما را پر کند؛ همان طور که پیش از این، در فضای جهاد نظامی، این، روح و روحیه، به همت «سردار» محقق شده بود.
مأخذ:khamenei.ir
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 07 فروردین 1400 ساعت 05:06

درباره اینستاگرام... «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری در مصاحبه با «صبح نو»؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  الف) یکی از پرماجراترین موضوعات سال ۱۳۹۹، مسأله اینستاگرام و فیلترینگ آن بود؛ به راستی موضع صحیح و حکیمانه در قبال این شبکه اجتماعی چیست؟

▬    نکته اول و اصلی این که چه در مورد اینستاگرام که مطابق تحقیق «انجمن سلطنتی بهداشت عمومی انگلستان»، آلوده‌ترین شبکه اجتماعی جهان شناخته شده است، و چه در مورد هر ابزار ارتباطی دیگر، تأمین «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»، همواره و همیشه، بهترین راهبرد مواجهه است؛ همیشه بوده است و اکنون نیز چنین است و در آینده قابل برآورد نیز چنین خواهد بود.

▬    «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده» ممکن هم هست، و اگر تا کنون نیز در کشور ما یا موقعیت‌های مشابه عملی نشده، به آن دلیل است که پای منافع شرکت‌ها به این موضوع، یعنی تأمین دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده، باز نشده است. اگر حضور شرکت‌های بزرگ که توان استخدام و ایجاد فناوری رده بالا را دارند، به موضوع باز شود، این اقدام میسر هست. یکی از دشواری‌های پروژه‌های بزرگی مانند «اینترنت ملی» یا همین موضوع «وی‌پی‌ان عمومی»، همین است که دولت کوشیده است، خودش آن را انجام دهد، و آن را به شرکت‌های بزرگی مانند همراه اول یا ایرانسل یا ... تفویض نکرده است.
▬    نکته دوم و مهم دیگر این که، خب با بروز کوید۱۹، دگرگونی‌های الزامی بسیاری روی داد، و از جمله آن‌ها دگرگونی در بسیاری مفروضات دنیای لیبرال بود که مع‌الأسف، فی‌الحال به ناظران و قاضیان حقوق بشر در جهان تبدیل شده‌اند، و روشنفکران داخلی ما نیز سال‌هاست برای آن‌ها این شأن را قائل‌اند. اگر در کشورهای غربی در موضوعی اعمال محدودیت شود، روشنفکران غرب‌گرای ما سکوت می‌کنند، و اگر گشایشی در آنجا حاصل شود، در اینجا چون و چرایی نمی‌شود و ما نیز از دیدگاه غرب‌گرایان ملزم هستیم، هر مسیری که آن‌ها رفتند برویم.
▬    حالا با شوک کوید۱۹، دنیای لیبرال، به لرزه درآمده است. در رویارویی با کوید۱۹، و لزوم اعمال سخت‌گیرانه محدودیت‌های سلامت، این پرسش پدید آمد که آیا دولت‌ها مجوز اعمال محدودیت‌ها را بر مبنای تشخیص ان که فلان کار برای سلامتی فرد یا جامعه ضرر دارد، دارند یا خیر. فعلاً فیلسوفان و روشنفکران لیبرال دم برنمی‌آورند. آن‌ها ساکت نشسته‌اند تا مقامات بهداشتی هر چه می‌خواهند بکنند. این، موضوعی است که ژان-فرانسوا کَرون، در کتابی که اواخر سال ۲۰۲۰ منتشر شد، با عنوان «طرحی از دنیای پس از بحران کوید۱۹»، مطرح کرده است. پرسش این است که تأثیر مخرب یک تصویر «ویژه» برای یک کودک کمتر از سن قانونی که هنوز قدرت انتخاب صحیح ندارد، یا حتی برای یک بزرگ‌سال که بالاخره رؤیت چنین تصویری بر مناسبات اجتماعی او تأثیر خواهد گذاشت، در یک مقیاس اجتماعی، کم‌اهمیت‌تر از تأثیر اجتماعی کوید۱۹ است؟ در یک مقیاس اجتماعی، کوید۱۹ روزانه موجب درگذشت، حدود ۱۰۰ نفر در کشور می‌شود؛ پرسش این است که تأثیرات آثار فرهنگی خشونت‌بار یا جنسی در اینستاگرام یا شبکه اجتماعی دیگر، روزانه منجر به نابودی چند خانواده و چند زندگی می‌شود؟ سهم این شبکه‌ها در انگیزه‌های جدایی که این روزها عمدتاً عنوان خیانت را در خود دارد، چقدر است؟ روزانه در ایران ۴۹۳ طلاق ثبت می‌شود که عنوان خیانت سهم عمده‌ای از آن را به خود اختصاص می‌دهد؛ جدایی‌هایی که به دلیل خیانت رقم می‌خورند که شرایط آن‌ها در شبکه‌هایی مانند اینستاگرام تسهیل می‌شوند، چند کودک طلاق بر جای می‌گذارند؟ سرنوشت کودکان طلاق چه می‌شود؟ آیا این مرگ‌های خاموش، کم‌اهمیت‌تر از مرگ‌های ناشی از کوید۱۹ هستند؟
▬    ژان-فرانسوا کَرون در کتاب اخیر خود معتقد است که در جریان کوید۱۹، ما با بحران موازی در فلسفه و اخلاق لیبرال مواجه هستیم، و دقیقاً نمی‌دانیم که در قبال درخواست‌های محدودیت آزادی‌ها در موضوعاتی که مطلقاً کمتر از کوید۱۹ مرگبار نیستند چه بگوییم. من فکر می‌کنم، در زمینه تأثیرات مخرب اینستاگرام نیز مطالبه اجتماعی مهمی برای طبقه‌بندی دسترسی‌ها وجود دارد تا ضمن حفظ مزایایی مانند سکوهای مناسب کسب و کار، تأثیرات اخلاقی، خصوصاً با ملاحظه شرایط کودکان و استحکام خانواده کنترل شود. همان‌طور که ژان-فرانسوا کَرون نیز مدلل کرده است،  روشنفکران غرب‌گرا هم مانند گذشته نمی‌توانند حق‌به‌جانب، ممالک «ازمابهتران» را گواهی بر عقب‌ماندگی ما قلمداد کنند، چرا که امروز با وجود محدودیت‌های سلامت جسمی، محدودیت برای حفظ سلامت انسانی و خانواده نیز لازم به نظر می‌رسد.

▀█▄  ب) در کشورهای دیگر هم استفاده از اینستاگرام ضوابطی دارد؟
▬    هر چند که این سؤال، به همان انگیزه قدیمی ما و شما بر می‌گردد که هر کار می‌کنیم باید خود را به یک روشنفکری غرب‌گرا پاسخگو بدانیم که رفتار «ازمابهتران» را در هر صورت خوب و رفتار ما را مشروط به متابعت از آن‌ها می‌داند؛ ولی، بله؛ اصلاً خود اینستاگرام و توییتر و ... ، رسماً با عناوینی مانند سکس، پورنو گرافی، مواد مخدر، خشونت، ترور، و ... اعمال پالایه می‌کنند، هر چند که معیارها و قرائت آن‌ها از میزان مضر بودن این عناوین با ما متفاوت است.
▬    در ماه می سال ۲۰۱۷، یک نظرسنجی توسط انجمن سلطنتی بهداشت عمومی انگلستان انجام شد، که در آن از پاسخگویان خواسته شد تا بسترهای رسانه‌های اجتماعی را بسته به ایجاد اضطراب، افسردگی، و... رده‌بندی کنند. نتیجه، مطابق تیتر BBC آن شد که «اینستاگرام، بدترین چیز برای سلامت جوانان است». بله، این تیتر BBC در سال ۲۰۱۷ بود (https://www.bbc.com/news/health-۳۹۹۵۵۲۹۵). در واکنش به این گزارش، اینستاگرام متعهد شد تا امنیت روانی جوانان و نوجوانان را در اولویت اصلی خود قرار دهد، که البته عملکرد اینستاگرام در این زمینه جای بحث دارد، چرا که دو سال طول کشید تا بالاخره در سال ۲۰۱۹، سیاست‌های محدودسازی اینستاگرام، به طور جدی و مؤثر راه‌اندازی شود. تأکید می‌کنم که دو سال طول کشید، چرا که طراحی سیستم‌های یادگیری ماشینی در همان سال ۲۰۱۷ توسط دانشگاه هاروارد و ورمونت راه‌اندازی شد، ولی دو سال طول کشید تا اینستاگرام این سیستم طراحی شده را اجرایی کند.
▬    دعاوی حقوقی در کشورهای مختلفی علیه انتشار محتوای سکسی و پورنو گرافی در اینستاگرام گشوده شده است، که مورد کلاسیک آن به موضوع انتشار محتوای سکسی پترو کالینز مربوط می‌شود که بازتاب اختلاف نظر در مورد چیستی محتوای سکسی ممنوعه میان اینستاگرام و کاربران است. در آن دعوای مشهور، پترو کالینز معتقد بود که قرائت متمایزی از تحریک جنسی در قیاس با اینستاگرام دارد، و واقعیت این است که واقعاً دلیلی ندارد که قرائت مالکان فیس‌بوکی اینستاگرام در مورد محتوای تحریک کننده جنسی بر همه کاربران ترجیح داده شود. خود اینستاگرام و مالک فیس‌بوکی آن هم در رویدادهای پس از انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا نشان دادند که تعهدی به عدم پالایه ندارند، و حساب کاربری دانلد ترامپ را «به طور نامحدود» مسدود کردند؛ خلاصه این که موضوع «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»، بیش از آنچه ما فکر می‌کنیم، بدیهی انگاشته می‌شود و علی‌الاصول، ما هم در اعمال «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده» خودمان نباید مشکلی داشته باشیم.

▀█▄  ج) خواننده‌ای با پخش یک کلیپ نامناسب، رکوردهای عجیبی در میزان بازدید ایجاد کرد، و بسیاری از والدین، از آینده و تربیت نوجوانانشان بیمناک شدند؛ به راستی امروز در عصر شبکه‌های اجتماعي و سونامی اطلاعات برای مصون ماندن چه باید کرد؟
▬    البته من باور ندارم که به کار بردن تعابیری مانند «رکوردهای عجیب» یا «سونامی» در مورد رویدادهایی که در شبکه‌های اجتماعی مختلف رخ می‌دهند درست باشد، چرا که شواهد و آمارها نشان می‌دهند که هنوز بخش مهمی از افکار عمومی واقعی جوامع، خارج از محیط این شبکه‌های دیجیتال شکل می‌گیرند و عمل می‌کنند. پس باور من این است که شبکه‌های اجتماعی، بیش از آن چه که واقعاً هستند، مهم تلقی شده‌اند. حتی شوک کوید۱۹ نیز در این زمینه چندان کارساز نبود، و هنوز هم مردم بسیاری از جوامع دنیا، حضور در شبکه‌های اجتماعی عینی را به حضور در شبکه‌های اجتماعی دیجیتال ترجیح می‌دهند. شواهد مهمی هم در کشور ما هست که بارها افکار عمومی حاضر در شبکه به عنوان افکار عمومی معیار تصور شده است، ولی در واقع، چیز دیگری مشاهده شده است (مانند تشییع شهید حججی یا شهید سلیمانی به رغم آن‌که پیش از این شهادت‌ها، جو شبکه‌های اجتماعی در مقابل مداخله فعال ایران در سوریه قرار داشت).
▬    در عین حال، باید اذعان کنم که عملکرد نادرست ما در قبال شبکه‌های اجتماعی دیگر همچون تلگرام، موجب شده است که به نحو نامتعارفی توجه به اینستاگرام در ایران در قیاس با سایر نقاط جهان زیاد باشد. تنها کشور دنیا که در آمایش جهانی شبکه‌های اجتماعی، اقبال به اینستاگرام را به رنگ قرمز نشان می‌دهد، ایران است. به گمان من، این بر می‌گردد که ما به رغم امکان رده‌بندی ماشینی دسترسی به شبکه‌هایی مانند وایبر و تلگرام و توییتر و فیس‌بوک و...، آن‌ها را به کل مسدود کردیم. حالا هم پیشنهاد من این است که ضمن راه‌اندازی «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»، تمام شبکه‌های اجتماعی و در کل، سراچه‌های دیجیتال و اینترنتی را تحت این سیستم رده‌بندی شده هوشمند منطبق بر تمام قوانین کشور، در اختیار کاربران قرار دهیم، و البته بر این دسترسی‌ها اعمال نظارت و حاکمیت کنیم.

▀█▄  د) طبیعتاً ایجاد سواد رسانه‌ای امری زمان‌بر است؛ برای میان‌مدت و کوتاه‌مدت چه کنیم؟
▬    ایجاد سواد رسانه‌ای یک بحث است، و اعمال حاکمیت بحث دیگر. در موضوعاتی مانند کوید۱۹ نیز به مردم اطلاعات می‌دهیم تا خودشان ملاحظات بهداشتی را مراعات کنند، ولی در عین حال، وزارت بهداشت نیز باید به نام منافع عمومی و اراده ملی، اعمال حاکمیت کند و از سلامت جامعه دفاع نماید. چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت، ما به هر دو احتیاج داریم؛ هم رفتار اخلاقی و مسؤولانه کاربران، و هم اعمال حاکمیت. این دو، دو موضوع متفاوت است و نباید با هم مخلوط شوند.

مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 28 اسفند 1399 ساعت 16:32

شاخص‌ترین مرده‌ریگ این دولت غرب‌گرا: ”تلاطم اقتصادی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    کلیدنکته یک: به گمان، اگر از مردم آینده ایران بخواهند، مهم‌ترین چیزی را که از دوره صدارت دولت غرب‌گرای آقای حسن روحانی شنیده‌اند، به خاطر آورند، نه JCPOA که فراموش خواهد شد (حیف واژه پارسی برجام که بر آن نهند!)، بلکه «تلاطم اقتصادی در عین خونسردی زائدالوصف دولت به عنوان یک ناظر بی‌طرف!» خواهد بود؛ این است که بر جریده تاریخ حک خواهد شد.

▬    کلیدنکته دو: بارزترین اتفاق در دولت غرب‌گرای آقای روحانی، تلاطم دامنه‌دار و بنیان‌کن اقتصادی بود که از «امتیاز نعمت‌زاده» به ترکیه در همان روزهای نخست آغاز شد، و به «ارز جهانگیری» و تبعات سهمگین آن رسید که عوارض نابودگر آن تا هم‌اکنون ادامه یافت. انبانی از سوء تدبیر که تاریخ باید معلوم کند که چه میزان آن، بی‌تدبیری بود، و چه میزان آن خیانت؛ فعلاً ما داوری نمی‌کنیم.

▬    کلیدنکته سه: در ادامه این بی‌تدبیری‌ها، عده‌ای به راه افتادند تا عملکرد ضعیف که نه، بلکه رفتار بسیار بد و غیرحرفه‌ای دولت را به حساب عدم مشروعیت نظام محسوب کنند و یکجا از ناکارآمدی دولتی که خود غرب‌گرایان روی کار آورده بود و نیروهای اصولی انقلاب مطلقاً به آن رأی ندادند، سکویی برای حمله به نظام اسلامی بسازند. این غرب‌گرایان سال‌هاست که عادت دارند، کاخ آرزوهایشان را بر آب بنا کنند؛ در مقابل، ملت ایران مکرراً اثبات کرده است که بر فرمول تمایز میان کارآمدی و مشروعیت نظام اسلامی واقف هستند و ناکارآمدی این یا آن را به حساب مشروعیت نظام اسلامی واریز نمی‌کنند. در اوج بی‌مهری‌های دولت تدبیر و امید، حضور عظیم ملت در تشییع پیکر سردار سلیمانی، نشان داد که ملت به رغم آسیب‌های سنگین از سیاست‌های دولت غرب‌گرا، حساب نظام اسلامی را از این جماعت دائماً طلبکار از انقلاب جدا می‌کنند.
▬    کلیدنکته چهار: تلاطم‌های اقتصادی، به طور ناگهانی، ساختار فرصت‌های جامعه را برای برخی از گروه‌های اجتماعی، وسیع، و برای عمده‌ای از گروه‌های دیگر تنگ و سد می‌کنند، طوری که ناگهان شماری از مردم آسیب‌پذیر در پشت حائل فرصت‌ها باقی می‌مانند و راهی برای خروج و فرج نمی‌یابند؛ بلکه در عوض، انبوهی از ثروت دون پایگان به جیب کسانی می‌روند که به موقع و با اطلاع از سیاست‌های دولتی، از این سوی بحران به سوی دیگر حفره می‌جهند.
▬    نکته اصلی پنج: یکی از رسالت‌های دولت آتی، حسابرسی از این دست سوء استفاده‌هاست؛ کسانی که در این دولت، از این فرصت‌های ناشی از تدابیر غلط، فرصتی برای تجارت‌ها و بورس‌بازی‌ها و احتکارهای خود ساختند و نه تنها برای خود، بلکه برای جناح سیاسی غرب‌گرا، انبانی از اموال ناروا ساختند تا بعدها با سرمایه‌گذاری مجدد در روندهای سیاسی، این نفوذ ناروا را احیاء و بازتولید کنند؛ این خیال خام باید با حسابرسی‌های دقیق و تعقیب‌های قضایی، بی‌فرجام بمانند. باید بدانیم که آن‌ها با همین ثروت‌های انباشته است که در پدیده‌هایی مانند غلامحسین کرباسچی یا ... اقتصاد سیاسی بقای خود را از انتخابات پارلمان پنجم تا حال پشتیبانی کرده‌اند. باید آن‌ها را از این شیر حرام جدا کرد. آن‌ها صدارت به چنگ می‌آورند و در طول صدارت به انحاء مختلف پول‌هایی به جیب می‌زنند که در گام بعد بتوانند این اموال را در روندهای سیاسی اصلاح‌طلب و غرب‌گرا سرمایه‌گذاری کنند و بدین ترتیب، قانون بقای غرب‌گرایی را به مصداق دربیاورند. باید این روند که از زمان پرونده غلامحسین کرباسچی در انتخابات مجلس پنجم آشکار شد، گسسته شود.
▬    کلیدنکته شش: طی این دولت غرب‌گرا، اشکال مختلفی از نابرابری پدید آمده است که اگر در نقاطی با هم تقاطع یابند، «نقاط بحرانی» پدیدار خواهند شد، چنان که یک نمونه آن را در رویداد غم‌انگیز بحران آبان 98 می‌توان مشاهده کرد، که به گفته دبیر شورای عالی امنیت ملی، در سوء تدبیرهای اقتصادی دولت ریشه داشت. در این نقاط است که دیگر، ارزش‌ها یا هنجارهای اجتماعی سکوت می‌کنند و امکانات مادی جامعه نیز برای حمایت از راه و رسم‌های زندگی کفاف نخواهند داد. در این شرایط، افراد، ناگزیر در مسیرهای ضد اجتماعی به جریان می‌افتند.
▬    کلیدنکته هفت: حال، چه باید کرد؟ شرایط متلاطم اقتصادی، اصولاً در یک جامعه، با پایه اقتصادی نیرومند رخ می‌دهند. به عبارت دیگر، این نوع اقتصادها هستند که می‌توانند از شرایط بسیار خوب به ناگهان بسیار بد نوسان بیابد، و تلاطم، اساساً در چنین وضع اقتصادی است که معنا می‌یابد. بنا بر این، تدابیر درست، می‌تواند این اقتصادها را به ثبات برسانند. جایی برای ناامیدی در اقتصاد رده هجدهم دنیا، با جایگاه ژئوپولتیک «ایران‌زمین» نیست.
▬    گام نخست: برای احیای این روند معیوب، و طراحی «برنامه اقتصادی-اجتماعی» به هدف رویارویی با انبوه مسائل زاده از دولت تدبیر و امید، گام نخست، این است که عواقب بی‌تدبیری‌ها برای گروه‌ها و اقشار مختلف اجتماعی ارزیابی شوند، و اقشار اولویت‌دار برای مداخله اجتماعی معلوم گردند. (1) حاشیه‌نشین‌های شهری،  (2) جوانان در دهه 25 تا 35 سال، و (3) زنان سرپرست خانوار، معمولاً سه قشر هدف اصلی و اولیه در برنامه‌های مداخله اجتماعی هستند.
▬    گام دوم: در گام بعد، باید «شبکه‌های اجتماعی حمایتی بومی» مختلف را درون اقشار هدف شناسایی و فعال کرد، طوری که بتوانند در تمام ارتقاءهای اقتصادی بعدی از گروه‌های آسیب‌پذیرها حمایت به عمل آورند و آن‌ها را با روند کلی جامعه همراه سازند؛ به آن‌ها خدمات ترویجی ارائه دهند تا تصمیمات اقتصادی درستی بگیرند؛ برخی پشتیبانی‌های مادی را ارائه نمایند؛ یا فرصت‌ها را به اشتراک بگذارند. بدین ترتیب، «شبکه‌های اجتماعی حمایتی بومی» می‌توانند از ورود این اقشار به «مسیرهای وخامت مضاعف» که حاصل انحرافات اجتماعی، بیماری، طرد، یا ... عواملی از این دست است، جلوگیری به عمل آورند. نکته اصلی این است که دولت، به جای مداخله مستقیم و بیگانه از مرکز، از طریق این شبکه‌های محلی باید اقدام کند.
▬    گام سوم: در سطح کلی اجتماع، باید مفهوم اجتماعی «پیشرفت / Progress» در مقابل مفهوم «ثروت» و «توسعه اقتصادی» تقویت شود. مفهوم «پیشرفت» یک مفهوم اجتماعی‌تر و اخلاقی‌تر در مقایسه با مفهوم «توسعه» است. در جوامع با پایه اقتصادی قوی، یک زمینه فرهنگی از خیز اقتصادی وجود دارد که بر اساس آن رقابت برای کسب ثروت بیشتر، به عنوان محرک توسعه ارزشمند تلقی می‌شود. یک نحو اتراف اقتصادی، مردم را به «جمع مال و شمارش آن» تشویق می‌کند. در مقابل، الگوی فرهنگی رشد اقتصادی-فرهنگی موسوم به «پیشرفت»، بر تعادلی تأکید می‌ورزد که به اغراض اخلاقی زندگی انسانی مربوط می‌شود و متناسب با آن تعریف می‌گردد. این درک تر و تازه از توسعه، بینش جامعه را برای سیاست‌های توزیعی‌تر و کمک متقابل مهیا خواهد ساخت.
▬    نکته مکمل اول این که وقوع تغییرات اجتماعی از پایین به بالا تسهیل گردد، و این، می‌تواند از پایه‌ی همان «شبکه‌های اجتماعی حمایتی بومی»، آغاز شود. مسیرهای مشخص، و تعریف شده‌ای پدید آید تا اقشار آسیب‌پذیر بتوانند صدای خود را به گوش تصمیم‌سازان نهایی برسانند. هر چند که ایده سفرهای استانی، همواره ایده خوبی بوده است و خواهد بود، ولی نیاز به مکمل‌های هوشمند بر سکوی (پلتفرم) دولت هوشمند و دیجیتال دارد.
▬    نکته مکمل دوم: تقویت و توانمندسازی خانواده برای حمایت از اعضای خود است. جامعه ایرانی، همواره بر سه رکن دین و دولت و خانواده متکی بوده است، و علی‌الاصول، دولت‌ها بدون همراهی خانواده‌ها، موفق به تأمین رفاه اجتماعی نخواهند بود.
▬    نکته مکمل فرجامین آن که ارزش‌های دینی و ملی، و گران‌قدری تعهد و مسؤولیت جمعی، اموری هستند که هیچ گاه نباید از تقویت و تحکیم آن‌ها غفلت کرد.
مآخذ:...
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 27 اسفند 1399 ساعت 14:19

سندرم سستی نخبگان

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  قضیه

▬    اشتراکی هست میان دفاع برخی از تصویب لوایح مرتبط با توصیه‌نامه‌های FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام، و دفاع‌های پر شوری که در هنگام عقد «برنامه جامع اقدام مشترک» موسوم به برجام / JCPOA صورت می‌گرفت؛ همان دفاع‌هایی که اکنون، و در وقت هزیمت برجام، خبری از آن‌ها و مدافعان پر شور نیست!

▬    اشتراک این دو قسم دفاعیات، آن است که به نظر، هم مدافعان برجام و هم هواداران توصیه‌نامه‌های FATF، این توصیه‌نامه‌ها را حتی یک بار به درستی نخوانده‌اند! لااقل آن‌ها که در دفاع سخن می‌گویند و در رسانه‌ها مطالبی بیان می‌دارند، چیزهایی می‌گویند و می‌نویسند که بوضوح آشکار می‌کند که متن این دو کنوانسیون را نخوانده‌اند!
▬    از این قرار بود که تقریباً، عمده ردیه شورای نگهبان به مصوبه‌های وقت پارلمان، به ترجمه ناصحیح و عدم انطباق متن لوایح مصوب در مجلس، و متن انگلیسی «کنوانسیون جلوگیری از تأمین مالی تروریسم، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ۵۴/۱۰۹ مورخ ۹ دسامبر ۱۹۹۹»، و «کنوانسیون علیه جرایم سازمان‌یافته فراملی (موسوم به پالرمو) مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ۵۵/۲۵ مورخ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰» مربوط می‌شد. اصل این کنوانسیون‌ها، به زبان‌های عربی، چینی، انگلیسی، فرانسوی، روسی و اسپانیایی منتشر شده است و ترجمه فارسی رسمی آن در دست نیست. از این قرار، در هر متن مصوبه‌ای باید، ترجمه رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران، لحاظ شود و قابل استناد باشد.
▬    صرف‌نظر از اختلاف نظرهای عمیق در ترجمه فنی و دقیق اصطلاحاتی که در متن ماده ۲ و ماده ۶ کنوانسیون اصلی، یعنی، «کنوانسیون جلوگیری از تأمین مالی تروریسم» در زمینه‌های مهم تعریف تروریسم و «حق تحفظ» وجود دارد، در ترجمه و تفسیر ماده ۳، ۱۵، ۱۶، ۱۸، ۳۱، ۳۴، و ماده پایانی ۴۱ کنوانسیون پالرمو نیز، خبط‌های آشکار و روشنی وجود دارد. همه این‌ها این شبهه و پرسش را به وجود آورده که نمایندگان وقت پارلمان، دقیقاً به چه چیزی رأی دادند؟

▀█▄  کاوش در اطراف «سندرم سستی نخبگان»
▬    با عزل التفات به آن‌چه نهایتاً بر سر این دو لایحه اعم از تصویب یا تردید می‌آید، یک پرسش مهم در ذهن تحلیل‌گر می‌خلد که برای درمان این میزان مفرط از سستی در میان برخی نخبگان ما چه می‌توان کرد؟ در حالی که شماری از نخبگان این کشور، همت نمی‌ورزند، و در این دست امور مهم و مبرم، تأمل و موشکافی بایسته نمی‌کنند، وظایف تدوین استراتژی در این کشور چگونه به انجام خواهد رسید؟ برای درمان این «سندرم سستی نخبگان» چه می‌توان کرد؟
▬    در درجه اول، باید یک نگاه هدف‌دار مبتنی بر جهان‌بینی را تقویت نمود تا انگیزه‌های مجاهده تحکیم و بازسازی شوند. به قول مولانا جلال الدین محمد بلخی، باید مستمراً مسلمانی را از سر گرفت تا نیروی ایمان، تر و تازه بماند، و بیهوده نیست که روزانه چهل بار در اذان و اقامه و تشهد نمازهای پنج‌گانه، به ادای شهادتین توصیه و امر شده‌ایم. در سایه وجود یک نگاه هدف‌دار متکی بر جهان‌بینی عمیق و بصیرت، می‌توان انگیزه‌ها و امیدها را احیا کرد و افراد و خصوصاً نخبگانی که بر جایی که نشسته‌اند، احساس راحتی مفرط می‌کنند، به کار واداشت.
▬    در گامی فراتر، با این نگاه هدف‌دار و پر انگیزه، گفتگوهای مؤثر و پر انرژی و در عین حال، پر محتوا درمی‌گیرند؛ برای آن که این گفتگوها شکل غیر مخرب و سازنده‌ای به خود بگیرند، باید فرصت‌های منظمی برای «شنیدن و شنیده شدن» خلق کنیم. تحلیل‌گران فرهنگی و فعالان سیاسی، نباید چشم‌های خود را ببندند و با شدت هر چه تمام‌تر، بر سر هم داد بکشند. باید همان قدر که می‌گویند، بشنوند، و به نظرات همه نیروهای مشروع سیاسی گوش فرا دهند. وقتی همه چیز را روی دایره می‌ریزیم، بهتر می‌توان به راه حلی ساده و مناسب دست پیدا کنیم، در حالی که قبل از آن امکان چنین امری وجود نداشت. بدون چنین صراحتی و چنین توانی برای شنیدن، بحث‌ها، به طرز اسف‌باری غیر منطقی به نظر می‌رسند، چنان که در گفتارهای اطراف موضوع لوایح FATF پیداست، و در گذشته نیز در اطراف موضوع برجام نیز چنین بود.
▬    با تعمیق مهارت «شنیدن و شنیده شدن»، بسیاری از تعارضات، شکل «اختلاف سلیقه» برای تحقق اهداف و آرمان‌های مشترک را پیدا می‌کنند که طبعاً قابل تحمل و حتی مطلوب خواهند بود. وقتی اختلاف سلایق و تاکتیک‌ها در ضعف یک نگاه مبتنی بر جهان‌بینی عمیق، به طور مجازی، شکل تعارض‌های استراتژیک به خود می‌گیرند، دیگر به سادگی حل نخواهند شد. باید به صراحت، اختلاف‌نظرها را ریشه‌یابی کرد. گفتن این حرف از انجامش ساده‌تر است، اما، بسیار اهمیت دارد که محقق شود، زیرا، هر قدر بیشتر مسائل ریشه‌یابی گردند، بهتر حل خواهند شد. ریشه‌یابی کمک می‌کند تا به عمق مشکلات دسترسی حاصل شود.
▬    نهایتاً، باید برآوردی از تعارض‌های احتمالی آینده داشت، و برای پیشگیری از مخرب شدن تضادها و تعارض‌ها، از همین حالا به دنبال نقاط مشترک بود. اختلاف‌نظرها بر سر موضوع FATF از همان آغاز پیدا بود، ولی نحوه برخورد دولت با این اختلاف‌نظرها، همچون نحوه برخورد با مخالفان برجام که آن‌ها را «بی‌شناسنامه» و «بی‌سواد» و «عصر حجری» و «از جای معدود تغذیه شونده» و ... خطاب کرد، بیشتر تعارض‌ها و تضادهای غیرمنطقی را دامن زد. به لحاظ فنی، بدون در نظر گرفتن این امر که یک اختلاف نظر در میان فعالان اجتماعی، نهایتاً چه مقدار می‌تواند بزرگ شود، یا تا چه حد می‌تواند عمق پیدا کند، روندهای سیاسی نمی‌توانند مداخله مؤثری برای تبدیل تعارضات به ظرفیت‌های رشد داشته باشند. از طریق چنین برآوردهای پیش‌نگر، می‌شود پیشاپیش زمینه‌های مشترکی پیدا کرد تا از آن‌ها به عنوان نقطه به ثمر رسیدن تصمیم جمعی استفاده شود؛ زیرا، اغلب، موضوعاتی قابل شناسایی هستند که نیروهای سیاسی درگیر نسبت به آن‌ها توافق نظر دارند، و کشف این نقاط، گامی بزرگ برای بازسازی رابطه‌های خراب شده و ایجاد زمینه مناسب برای حل مشکلات هستند.
مآخذ:نیکرو
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 01 فروردین 1400 ساعت 10:39

فراتر از پرسش عصر جدید

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    برخی از جوانان می‌پرسند که شیوه و متد برداشتن گام دوم انقلاب به چه نحوی باشد؟ چه طراحی‌ها و نهادسازی‌های تازه‌ای لازم است؟ این طراحی‌ها و نهادسازی‌های جدید چطور باید اتفاق بیفتند؟ چطور می‌توان مفاهیم جدید بیانیه را عملیاتی کرد؟

▬    کلیدنکته اول: روش‌شناسی برداشتن گام دوم، از جانب نسل قبلی به نسل جدید دیکته نخواهد شد. هرگز دیکته نخواهد شد. رهبری، جوان‌ها را به ابداع متد کار هم فراخوانده‌اند. ایشان سه بار به جوان‌ها تأکید کردند که شانه زیر بار مسئولیت بسپارید؛ مسئولیت مسئولیت مسئولیت. جوانان باید خودشان پای کارهایشان بایستند. مقام معظم رهبری بارها به جوانان تأکید کردند که: دوران دوران شماست. انقلاب انقلاب شماست.

▬    کلیدنکته دوم: جوانان باید در مورد روش‌های ساخت و ساز آتیه، با یکدیگر گفت‌وگو کنند. باید برنامهٔ پژوهشی برای ساخت و ساز این روش‌ها طراحی کنند. در واقع، جوانان امروز، باید مانند جوانان آستانه انقلاب، و مانند جوانان پس از جنگ، شانه زیر بار مسؤولیت بدهند، و ضمن به رسمیت شناختن وقوع جهان جدید، به طراحی‌ها و نهادسازی‌های نوین همت کنند. این، آن بخشی است که به نظر می‌رسد در قیاس با دو نسل قبل، به خوبی پیش نمی‌رود، و صدور بیانیه گام دوم و دستورالعمل‌هایی مانند «آتش به اختیار فرهنگی» برای فعال نمودن این جبهه «روش‌سازی» است.
▬    راجع به متدهای ساخت و ساز جهان آینده، راجع به استراتژی‌ها و راهبرهایی که باید تدوین شوند، هدف‌گذاری‌هایی که باید صورت گیرند، سازمان‌دهی‌های جدیدی که باید تحقق یابند، ارتباطات جدیدی که باید برقرار شوند، مجموعهٔ جوانانی که مخاطب این نامه هستند در سطوح مختلف دانش و تخصص، هر کدام باید شانه زیر بار مسئولیت بدهند و این متدها و استراتژی‌ها را طراحی کنند.
▬    کلیدنکته سوم: بیانیه گام دوم، به صورت دستورالعمل نیست؛ بلکه به صورت یک منشور است. همان طوری که نامهٔ امام سید روح الله موسوی خمینی (ره) به میخائیل گورباچف، چنین خصلتی داشت و چنین تأثیری را به جای گذاشت؛ فی الحال هم انتظار این است که در چارچوب این منشور، جوان‌ها منتظر تعیین جزئیات توسط رهبری یا توسط نسل گذشته نباشند. جوانان باید بر پای خود بایستند. این، با توجه به ظرفیت‌ها و توانمندی‌های نسل جدید انقلاب، مطلقاً انتظار زیادی نیست.
▬    همان طور که مقام معظم رهبری در ترسیم آینده مدام بر نگاه خوش‌بینانه به جوانان تأکید ورزیده‌اند، خود جوانان نیز باید به خود، نیک‌بین باشند و مستقل از نهادسازی‌های گذشته به آینده بنگرند. البته، کارهایی که تا به حال انجام شده کارهای سترگی است؛ در زمینهٔ نهادسازی اردوهایی جهادی، رویه‌های راهپیمایی اربعین، ساز و برگ دفاع از حرم و پشتیبانی از آن، طراحی‌های جدید و خوبی از جانب نسل جدید صورت گرفته است، اما انتظار این است که در زمینه‌های سیاسی، جناح‌بندی‌های جدید سیاسی، ارتباطات جدید سیاسی، فعالیت‌های مدنی و اجتماعی، در زمینهٔ سبک زندگی، فعالیت‌های رسانه‌ای ابداعات جدی صورت بگیرد.
▬    کلیدنکته آخر: نکته مهم این هست که در سایهٔ الگوی توحیدی و اسلامی، افق دید باید فراتر از آنچه تا کنون وجهه همت و تصور بود، تمدن اسلامی باشد نه کشور اسلامی. نظر به مقدورات ارتباطی نوین فرا سوی مرزها، طراحی‌های جدید جوان‌ها، در افق دید تمدن اسلامی صورت خواهد گرفت. افق دید امروز، با توجه به ظرفیت‌های تازه، باید جوانان جهان و اروپا و امریکا را مورد خطاب قرار دهد. باید ارتباط‌های تازه‌ای برقرار شود و ابداعات در همه زمینه‌ها مغتنم شمرده شود. نسل اول انقلاب، ارتباطات منطقه‌ای خوبی با جوانان سوریه و کشمیر و افغانستان و پاکستان و عراق و عربستان و بحرین برقرار کرد. مقام معظم رهبری مستمراً جوانان اروپا و امریکا را در نامه‌ها خود مورد خطاب قرار دادند. و امروز با وجود ابزارهای ارتباطی جدید، چشم به جوانان امروز است که چه گستره‌ای از ارتباط را برای برداشتن گام بعدی انقلاب در مقیاس تمدن جدید و در زمینه‌سازی ظهور برخواهند داشت.
توأم با اقتباس‌های آزاد
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در شنبه, 23 اسفند 1399 ساعت 00:09

گام دوم: عبور از ابدعات سیاسی نسل نخست انقلاب

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    بیانیه گام دوم، در کنار نامه‌هایی که به جوانان اروپا و امریکا، و بعضاً، جوانان فعال در فرهنگ و سازندگی نوشته شده است، جوانان را به گشایش تاریخ فراخوانده است. این بیانیه، مفتاحی برای آغاز دوران جدیدی در تاریخ انقلاب است؛ و از این جهت، در سلسله رویدادهای پس از انقلاب، با نامهٔ امام سید روح الله موسوی خمینی (ره)، به میخائیل گورباچف قابل قیاس است؛ همان طور که نامهٔ امام (ره) به گورباچف، فضای تحلیلی انقلابیون آن زمان را باز کرد، برای اینکه جهانی فراسوی چپ را تصور کنند و بر اساس جهان فراسوی چپ، تحلیل‌ها و گام‌های بعدی‌شان را تنظیم کنند، این نامه نیز می‌کوشد به جهانی فراسوی مفروضات و دستاوردهای فعلی اشاره نماید، و به ساخت و گسترشی جدید آدرس بدهد.

▬    اصلی‌ترین مضمون این بیانیه که سه بار در آن تکرار شده، این هست که جوان‌ها باید شانه زیر بار مسئولیت بسپارند؛ در حالی که به نظر می‌رسد، جوان‌ها تلاش می‌کنند، در قالب‌هایی که توسط نسل قبل ساخته شده به کنش سیاسی و اجتماعی ادامه دهند، این بیانیه می‌کوشد تا جوان‌ها را برای ساختن یک گام و دوران جدید، «هُل دهد»؛ نزدیک به دو دهه قبل، مقام معظم رهبری در یک سخنرانی مهم و تاریخ‌ساز (20 خرداد 1375/ سخنرانی مشهور به «عبرت‌های عاشورا»)، مهم‌ترین وظیفه خود به عنوان رهبر و در واقع، شگرد رهبری خود را معلوم کردند که همچنان همان است: «بنده، بیشترِ سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا شعله‌ی جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم». به نظر می‌رسد که در میان جوانان آینده‌ساز، جهاد به این ترتیب رو به سردی می‌رود که عمده‌ای از آن‌ها حاضر نیستند فراتر از روش‌هایی که قبلاً پایه گذاری شده، مسیری مستقل و پیشرو باز کنند. آن‌ها کوشش دارند تا رقابت‌های سیاسی را در همان چهارچوب‌های قبلاً بنیاد گرفته پیگیری کنند؛ با همان پرچم‌ها در انتخابات فعال باشند؛ از همان روش‌های قبلی پیروی نمایند؛ در مسیرهای جهانی، همچنان و کم و بیش خود را محدود به مرزهای ملی نمایند و ارتباطات جدید با جوانان مسلمان نه فقط جهان اسلام و امریکا و اروپا برقرار نمی‌کنند؛ بیانیه گام دوم، تلاش نموده است تا به جوان‌ها برای گشایش یک دوران جدید، انگیزه و اهتمام ببخشد. جوانان فراخوانده شده‌اند به این که از انفعال بپرهیزند و خودشان را در قالب‌های قبلی تعریف نکنند، و سعی نمایند قالب‌های جدیدی «ابداع کنند».

▬    اینکه به یک ملت گوشزد شود که دوران جدیدی در تاریخ آغاز می‌گردد، و حول چنین مفهومی، سعی در ایجاد «اتحاد» شود، در تاریخ سیاست جزء اصلی‌ترین کارهایی است که معمولاً سیاست‌مداران بزرگ و تاریخ‌ساز صورت می‌دهند. اصل اهمیت این بیانیه که هنوز هم به درستی به آن پرداخته نشده در این نکته است؛ مضمونی که سه بار در این بیانیه مکرر گردیده، فراخواندن جوان‌هاست تا شانه زیر بار مسئولیت بسپارند. جوانان باید دنیای جدیدی را رقم بزنند و به این بسنده نکنند که قالب‌هایی که توسط نسل درخشان قبلی نسل اول و دوم انقلاب پایه‌گذاری شد را ادامه دهند و در قالب‌ها آن‌ها فعالیت خود را استمرار ببخشند؛ جوانان، باید احزاب جدیدی شکل بدهند. باید خط و ربط‌های سیاسی جدیدی ترسیم بکنند. باید مسیرهای تازه‌ای را با توجه به مقدورات جدید پایه‌گذاری کنند. باید به سمت فراسوی مرزها، به هدف گسترش تمدن اسلامی جهت بگیرند.
▬    قابل انکار نیست که در زمینه‌هایی مثل اردوهای جهادی یا دفاع از حرم، اتفاقات مهمی در حیطه‌های مختص جوانان رخ داده است، ولی انتظار بیشتری در زمینهٔ ابداعات سیاسی می‌رود. به نظر می‌رسد که جوان‌هایی که در حیطه سیاسی فعال هستند، باید خودشان را از شیر نسل قبلی ببرند، و سعی کنند روی پای خود بایستند و مسیرهای جدیدی باز کنند. این، اتفاقی است که هنوز نیفتاده است و آن چیزی است که مورد تأکید در بیانیه بوده است.
توأم با اقتباس‌های آزاد
مأخذ:فارس
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 28 اسفند 1399 ساعت 16:40

هشدار شوک تورمی جهانی مشابه دهه ۱۹۷۰

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از جفری بارتاش از مارکت واچ؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    با آنکه ایالات متحده هنوز تا خروج کامل از رکود اقتصادی راهی طولانی در پیش دارد، برخی اقتصاددان‌ها و سرمایه‌گذاران مدتی است درباره رشد نرخ تورم هشدار می‌دهند. این پرسش‌ها مطرح است که عامل نگرانی‌ها درباره افزایش نرخ تورم چیست و این ریسک چه میزان بزرگ و اثرگذار است؟ در مطلب حاضر به جنبه‌های مختلف موضوع اشاره می‌کنیم. نخستین موضوع این است که میزان بسیار بالای نقدینگی به اقتصادها تزریق شده است.

▬    در ایالات متحده دولت از پیش ۳ هزار میلیارد دلار نقدینگی به اقتصاد تزریق کرده تا از خانواده‌ها، نیروی کار فاقد شغل و کسب و کارهایی که طی یک سال اخیر در اثر همه‌گیری کرونا دچار مشکلات عمیق شده‌اند حمایت کند. سیاست‌های حمایتی مالی ادامه پیدا خواهد کرد. بایدن مدتی قبل برنامه حمایتی ۱۹۰۰ میلیارد دلاری را پیشنهاد داد که به تصویب مجلس نمایندگان رسیده است. ارقام مربوط به کمک‌های مالی دولت آمریکا و دولت‌های دیگر ارقامی بسیار بزرگ هستند و اقتصاددان‌هایی که درباره رشد چشمگیر نرخ تورم در آینده نه چندان دور هشدار می‌دهند می‌گویند تمام این نقدینگی عظیم در حالی وارد اقتصاد شده که نرخ‌های بهره نزدیک صفر قرار دارد و در ماه‌های اخیر شاهد رشد شاخص‌های مالی در اکثر بورس‌ها به ارقام بی‌سابقه بوده‌ایم. نقدینگی اضافی کنونی همچنین می‌تواند به رشد شدید مصرف منجر شود. در واقع اگر واکسیناسیون علیه کرونا با سرعت انجام شود و موثر باشد، اقتصاد به زودی در وضعیت عادی قرار خواهد گرفت و مصرف به تعویق افتاده، سبب رشد قیمت‌ها خواهد شد. در این میان کسب و کارها در واکنش به تحولات یاد شده بر قیمت‌ها خواهند افزود و این به معنای رشد نرخ تورم است.

▬    موضوع دوم، اثرات رشد نرخ تورم است. افزایش نرخ تورم از ارزش پول می‌کاهد و هنگامی که قیمت‌ها سریع‌تر از درآمدها بالا می‌رود از قدرت خرید خانواده‌ها کاسته می‌شود. رشد قیمت‌ها همچنین سبب می‌شود بانک مرکزی نرخ‌های بهره را بالا ببرد و این عامل به زیان بازارهای مالی تمام خواهد شد زیرا سرمایه‌گذاران به سمت اوراق قرضه حرکت خواهند کرد. در بدترین سناریو، نرخ تورم اوایل سال آینده به بالاتر از ۳ درصد می‌رسد و در نتیجه، بانک مرکزی مجبور می‌شود زودتر از آنچه تصور می‌شود نرخ‌های بهره را بالا ببرد. اثر این فرآیند بسیار هولناک خواهد بود. نرخ بالای تورم و افزایش سریع نرخ‌های بهره، نه تنها سبب سقوط بورس می‌شود، بلکه از رشد اقتصاد می‌کاهد و می‌تواند رکودی دیگر را به وجود آورد. لورنس سامرز، وزیر اسبق دارایی آمریکا می‌گوید: برنامه حمایتی پیشنهاد شده از سوی بایدن می‌تواند فشارهای تورمی بی‌سابقه طی چند دهه اخیر، به وجود آورد.
▬    موضوع سوم به احتمال رشد قیمت‌ها مربوط است. در واقع این پرسش مطرح است که احتمال رشد قیمت‌ها چه میزان است؟ از دید اقتصاددان‌ها، قیمت‌ها در حال افزایش است و بدون شک سال آینده نرخ تورم بسیار بالاتر از حالا خواهد بود. اوایل سال گذشته به دلیل کاهش شدید تقاضا، قیمت بسیاری از کالاها و خدمات پایین آمد و حالا قیمت‌ها در حال بازگشت به سطوحی است که قبل از همه‌گیری وجود داشت. همچنین قیمت برخی مواد خام از جمله سویا و الوار از پیش به شدت افزایش یافته است. نرخ تورم ماه مه ‌سال گذشته به نزدیکی صفر رسیده بود. اما ماه ژانویه امسال این نرخ در سطح ۴/ ۱ درصد قرار داشت. از دید برخی اقتصاددان ها، نرخ تورم خیلی زود به ۲ درصد می‌رسد.
▬    موضوع چهارم، میزان تحمل رشد نرخ تورم از سوی بانک مرکزی است. به نظر می‌رسد بانک مرکزی فعلا قصد ندارد به رشد نرخ تورم واکنش نشان دهد. جروم پاول، رئیس بانک مرکزی آمریکا بارها تاکید کرده که با بالا رفتن نرخ تورم، نرخ‌های بهره بالا برده نخواهد شد، البته از دید او، هرگونه رشد نرخ تورم زودگذر و محدود خواهد بود. سال گذشته بانک مرکزی رویکرد خود را به نرخ تورم تغییر داد، به این معنا که این نهاد متوسط نرخ تورم را مبنا قرار می‌دهد: اگر برای مدتی نرخ تورم یک درصد باشد، بانک مرکزی اجازه خواهد داد، برای مدتی مشابه نرخ‌ها به ۳ درصد برسد. در این حالت متوسط نرخ تورم ۲ درصد خواهد بود. از دید برخی اقتصاددان‌ها، بانک مرکزی مدتی طولانی به نرخ تورم ۵/ ۲ تا ۳ درصد واکنش نشان نخواهد داد.
▬    موضوع پنجم، نتیجه واقعی تحولات یاد شده است. نگرانی اصلی بانک مرکزی نرخ بالای تورم نیست، بلکه خسارت‌هایی است که در اثر همه‌گیری کرونا به بازار کار وارد شده است. این احتمال وجود دارد که تعداد زیادی از شغل‌های از میان رفته در دوران همه‌گیری، هرگز احیا نشوند و احتمالا سال‌ها طول خواهد کشید تا نرخ بیکاری به سطحی برسد که قبل از همه‌گیری وجود داشت، یعنی رقم ۵/ ۳ درصد. در حال حاضر به‌رغم رشد فعالیت‌ها در بخش‌های خدمات و تولید کارخانه‌ای، حدود ۱۰ میلیون نفر بیکار هستند. با این حال اگر پایان سال جاری یا سال ۲۰۲۲ نرخ تورم برای مدتی طولانی به ۳ درصد برسد که احتمال آن بسیار بالاست، بانک مرکزی مجبور است به این تحول واکنش نشان دهد. به احتمال زیاد این نهاد نرخ‌های بهره را بالا خواهد برد. البته رئیس بانک مرکزی بارها تاکید کرده هرگونه افزایش نرخ‌های بهره تدریجی خواهد بود.
▬    موضوع ششم این است که در آمریکا و اکثر اقتصادهای جهان، نرخ تورم طی چند دهه، بسیار پایین و نسبتا کم نوسان بوده است. از سال ۲۰۰۰ تاکنون متوسط نرخ تورم ۱/ ۲ درصد بوده و آخرین باری که در آمریکا قیمت کالاهای مصرفی رشد قابل ملاحظه‌ای داشت، بیش از ۴ دهه قبل بود. در دهه ۱۹۷۰ نرخ تورم رشد کرد و این رشد حاصل چند شوک نفتی، دوره کوتاه کنترل قیمت‌ها و پایان سیستم برتون وودز بود. سال ۱۹۸۰ تورم سالانه به ۵/ ۱۳ درصد رسید. به ندرت اتفاق افتاده که در آمریکا نرخ تورم بسیار بالا باشد، یعنی تنها در دهه ۱۹۷۰ و دو جنگ جهانی چنین وضعیتی مشاهده شد. یکی از اقتصاددان‌ها می‌گویند: به لحاظ تاریخی ایالات متحده یک کشور تورم خیز نیست.
▬    موضوع هفتم که از اهمیت بالایی برخوردار است، این است که این بار همه چیز با گذشته تفاوت دارد. در دهه ۱۹۷۰ اقتصاد آمریکا روابط گسترده با دیگر اقتصادهای جهان نداشت و مهم‌ترین ارتباط این کشور با دنیا، وابستگی به نفت وارداتی بود. در آن دوره اکثر کالاهایی که مردم آمریکا مصرف می‌کردند به دست کارگران آمریکایی که دستمزد بالا داشتند تولید می‌شد. شوک‌های نفتی و رشد دستمزدها سبب شد در دهه یاد شده بزرگ‌ترین دوره رشد نرخ تورم در تاریخ آمریکا رخ دهد، اما حالا نفت بخش بسیار کوچک‌تری از اقتصاد آمریکا را تشکیل می‌دهد، عضویت در اتحادیه‌های کارگری پایین‌ترین میزان است و آمریکا روابط تنگاتنگ با اقتصاد جهان دارد، اقتصادی که در آن رقابت از هر زمان دیگری شدیدتر است. شرکت‌ها برای بهره بردن از نیروی کار ارزان و هزینه پایین‌تر تولید، خطوط تولید خود را به کشورهای دیگر منتقل کرده‌اند. بدون شک نرخ تورم افزایش خواهد یافت. اما تمامی عواملی که سبب شده بودند قبل از همه‌گیری کرونا، نرخ تورم پایین باقی بماند، پس از همه‌گیری نیز همان اثر را بر نرخ تورم خواهند داشت.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 15 اسفند 1399 ساعت 11:47

آشنایی با جران لانیر، تئوریسین ”هم‌اکنون از شبکه‌های اجتماعی خارجی شوید“

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از زک بارنادامه مطلب...


▬    کتاب جران لانیر مهندس ایده پرداز مایکروسافت، با عنوان ده استدلال برای اینکه حساب‌های کاربریتان در رسانه‌های اجتماعی را همین الآن حذف کنید که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، به واضح‌ترین و قاطعانه‌ترین شکلی که تاکنون خوانده‌اید، نشان می‌دهد که داشتن یک حسابِ کاربری رایگان به این معناست که به یک کالای قابل فروش تبدیل شده اید! این کتاب نشان می دهد که عضویت در خدمات مجانی شرکت‌های آسیب‌زایی چون توییتر، فیسبوک و گوگل، چه بر سر جامعه و روانِ تک‌تک ما می‌آورد. به او گفتم این روزها، کتابت بار دیگر برایم معنی‌ پیدا کرده است، آن‌قدر که تن و بدنم را به لرزه می‌اندازد. لانیر یکی از اولین کسانی بود که این ایده را مطرح کرد که این پلتفرم‌ها، اعتیادآور و حتی آسیب‌رسان هستند، اینکه الگوریتم‌هایشان، به‌شیوه‌ای موذیانه و تهدیدکننده، باعث می‌شوند افراد احساس بدی پیدا کنند، آن‌ها را دربرابر هم قرار می‌دهد و درواقع کسی که قبلاً بوده‌اند را تغییر می‌دهد. به‌همین‌دلیل است که به گفتۀ لانیر، رسانه‌های اجتماعی، به‌نوعی، «از سیگار هم بدترند، چراکه سیگار شما را تنزل نمی‌دهد، درست است که شما را می‌کشد اما هنوز هم همان آدم قبل هستید».

▬    یادآور شدم که این ایده در آن زمان، یعنی دوسال و نیم پیش، ایده‌ای افراطی به‌نظر می‌رسید اما حالا دارد جا می‌افتد، حالا که هر روز بیشتر از قبل مارک زاکربرگ به‌عنوان آدمی بدذات پذیرفته می‌شود و تبلیغ‌کنندگان، با استناد به اثرات مخربِ فیسبوک بر مردم‌سالاری، با اعلام انزجار، شروع کرده‌اند به تحریم‌کردنِ این پلتفرم. کنگره هم جلسات دادرسی‌ای با موضوع قدرتِ انحصاریِ فیسبوک و گوگل برگزار کرد تا از آن‌ها دربارۀ تأثیر بیش‌ازاندازه و روزافزونشان بر تمام ابعادِ جامعه سؤال کند. و به‌نظر می‌رسید که هر روز تعداد بیشتری از افرادی که من می‌شناختم توییتر را کنار می‌گذاشتند؛ مدت‌ها بود که فضای سمّی این شبکه‌های اجتماعی، بر سرگرمی و لذتی که فراهم می‌کردند چربیده بود. به‌نظرم این موضوع از همان سال ۲۰۱۸ برای لانیر واضح بوده است- گویا او آن زمان در جایی دورتر از ما در افق سیر می‌کرده است. حالا بقیۀ ما هم به آن نقطه رسیده‌ایم.

▬    بااین‌حال، به او گفتم که همۀ این‌ها تنها بخشی از دلایلی است که بابت آن‌ها به دیدن او رفته‌ام. درواقع امیدوار بودم که بتوانیم دربارۀ آینده و چگونگیِ زندگی در آن با هم صحبت کنیم. امسال از نظر من چیزی شبیه به یک تقاطع است؛ منظورم واضح است، ما درلبۀ پرتگاهِ یک ویرانی یا یک انقلاب، یا هردو، قرار گرفته‌ایم. طی همین روزها که نگاه‌کردن به شبکه‌های اجتماعی خسته‌مان کرده است، این شبکه‌ها احتمالاً دارند مهم‌ترین و ضروری‌ترین جنبشِ اجتماعی‌ای که در تمام عمرم دیده‌ام را هدایت می‌کنند. دلم می‌خواهد کامپیوترم را نابود کنم، همان کامپیوتری که این روزها وسیلۀ کارم شده است و گاهی، درحالی که «نوشیدنی می‌نوشم»، در آن به تصویرِ تارِ والدینم خیره می‌شوم؛ پس حق این است که جلویش زانو بزنم و مثل یک خدا بپرستمش. یک‌ نفر باید بیاید –یک ‌نفر مثل جِران لانیر- و به من بگوید که داریم به کجا می‌رویم و اینکه وقتی به آنجا رسیدیم آیا اوضاع روبه‌راه خواهد بود یا نه.
▬    لانیر فقط سرش را تکان داد و گفت: «پس که این‌طور».
▬    تصویری از غیب‌گو: او شصت‌سال دارد و اغلب پابرهنه است. صدایی ملایم و آرامش‌بخش دارد، سفیدپوستی با موهای جوگندمیِ شلخته و بافته‌شده تا کمر و فرسوده‌شده بر اثر چیزی که او آن را اجتناب ناپذیر می‌داند. گفت: «سال‌ها با موهایم درگیر بودم، مدام شانه‌کردن و شانه‌کردن، کوتاه‌کردن و کوتاه‌کردن. بیشتر به یک گونۀ مهاجم شبیه بودند. به‌خاطر مدل موهایم به هرچه فکرش را بکنی متهم شده‌ام، به اینکه می‌خواهم با آن خودنمایی کنم یا یک پیامِ فرهنگی را منتقل کنم. اما واقعیت این است که فقط درمقابلِ یک ویژگیِ زیست‌شناختی‌ تسلیم شدم، چون خیلی با آن مشکل داشتم».
▬    البته خیلی از چیزهایی که برای زندگی در یک جامعهْ ضروری است، برای لانیر مشکل‌‌ساز است، مواردی از قبیل پایبندی به مفاهیمِ مرتبط با زمان یا دریافت و ارسال ایمیل؛ یکی از بازی‌های موجود در شهربازیِ مغز او «یک چرخِ همسترِ عذاب» است که باعث می‌شود وقتی قرار است یک کارِ سطح پایین انجام دهد تا زمانی که انجامش نداده مرتب آن را در مغزش تکرار کند. او سخنرانِ پُرحرفی است که به‌سادگی هم حواسش پرت می‌شود؛ اگر وسط افکارش بپری باید خودت را آماده کنی که صدها سال در زمان به عقب یا جلو برود و شروع کند به صحبت دربارۀ کارخانه‌ها یا توماس پینچِنِ نویسنده یا ریشه‌های کلمۀ «میم». او روابط عمیق و مهمی با گربه‌هایش دارد و اغلب می‌گوید که تمایل دارد بیشتر مثل آن‌ها فکر کند.
▬    همان‌طور که حرف می‌زدیم، من حواسم پرتِ این تماسِ تصویری و تواناییم در این‌وَروآن‌وَر رفتن در این فضای مجازی بود، قابلیتی که باعث می‌شد ما دو نفر بتوانیم یک تماسِ چشمیِ واقعی برقرار کنیم. به خودم اجازه دادم تا امتحانش کنم و نظرم را دربارۀ اینکه چه چیزی در طول این سال‌ها تلاش‌های گسترده و متعددِ او را با هم همسو کرده است ابراز کنم. چیزی که تمام کتاب‌های او –شما یک گَجِت نیستید(۲۰۱۰)، آینده متعلق به کیست؟(۲۰۱۳)، طلوع همه‌چیزِ جدید(۲۰۱۷) و کتاب ده استدلال(۲۰۱۸)-، اختراعاتش و حتی فعالیت‌هایش در زمینۀ موسیقی را با هم یک‌جا جمع می‌کند، سؤالی است که من از او پرسیدم: چه‌طور می‌توانیم مستقل‌تر و به‌طور خلاقانه‌ای راضی‌تر زندگی کنیم؟
▬    بعد از کمی فکر کردن گفت: «اوه، خدای من، بس کن پوتیتو!».
▬    کاشف به عمل آمد که روی صحبتش با یکی از گربه‌هایش بود که داشت با یک پاکت کاغذی کلنجار می‌رفت. با حالتی امیدوارانه گفت که یک‌لحظۀ دیگر برمی‌گردد.
▬    دوباره شروع کرد به فکرکردن دربارۀ تلاشی که برای جمع‌بندیِ زندگیِ کاری‌اش کرده بودم. گفت که به نظرش حرفم اشتباه نیست اما برایش مهم بود که مردم نباید این‌طور برداشت کنند که او سعی دارد برایشان مشخص کند که باید چطور زندگی کنند: «من عاشقِ اسناد بنیان‌گذاری ایالات متحده هستم، می‌دانی، همان بخش‌اش که دربارۀ دنبال‌کردنِ خوشبختی صحبت می‌کند. دلیلش این است که تعیین نمی‌کند که خوشبختی چیست و مشخص نمی‌کند که خوشبختی یعنی دسترسی به چه چیزی. آنچه مهم است دنبال‌کردن است. این مجال را برای مردمِ آینده قائل می‌شود که خودشان آن را پیدا کنند و بنابراین، به‌نظر من اولویتِ اول این است که جستجوی مردم برای معنا یا خوشبختی یا شایستگی یا بهتر بودن را با مشوّق‌های انحرافی خراب نکنیم».
▬    مشوق‌های انحرافی همان چیزهایی هستند که لانیر زندگی‌اش را صرف مقابله با آن‌ها کرده است: روشی که با آن، فناوری، مشارکتِ افراد را جلب کرده و فضاهای دیجیتال را با آن‌ها پر می‌کند تا منافع افراد (یا احتمالاً درنهایت، ربات‌ها) را جلب کند، کسانی که اهمیتی برای خوشبختیِ شما قائل نیستند.
▬    آهی کشید و ادامه داد: «خب، پروژۀ من می‌شود گفت متواضع‌تر از چیزی است که تصورش را می‌کنید. بیش از هر چیز به این مربوط است که از آینده سوءاستفاده نکنیم، منظورم را متوجه می‌شوی؟»
▬    لانیر، در خاطراتش، یعنی کتاب طلوع همه‌چیزِ جدید، خودش را به‌عنوان کودکی توصیف می‌کند که «تحت تأثیر یک نوع فردیتِ قدرتمند قرار داشت. همه چیز برایش متمایز، دمدمی و سرشار از عطر و طعم بود». این حساسیتِ بیش‌ازحدش به دنیای آنالوگ، تا بزرگسالی به قوت خود باقی ماند. لانیر به من گفت که، با گذشت زمان، به فردی عادی‌تر تبدیل می‌شد یا درواقع «خسته‌کننده‌تر می‌شد» اما بااین‌حال هنوز هم «راه‌های کمی وجود داشت که بتوانم با این دنیا، آن‌طور که بود، وفق پیدا کنم و یک‌جورهایی به سختی می‌توانستم موفق شوم».
▬    قسمت طنزآمیزش اینجاست که لانیر، که پیشگامِ واقعیتِ مجازی است، بیشتر از خیلی از ما زندگیِ واقعی را تجربه کرده و سختی‌های بیشتری را متحمل شده است. والدینش، اِلِری و لیلی، یهودی بودند و، درجریان کشتار یهودیان و شروع به کارِ اردوگاه‌های کار اجباری، از اروپا فرار کردند؛ ابتدا به نیویورک‌سیتی مهاجرت کردند و در ادامۀ فرارشان، از اواسط تا اواخر دهۀ ۱۹۶۰ به سمت مرز تگزاس و نیومکزیکو رفتند. مادرش لیلی، که با تلفنش سهام خریدوفروش می‌کرد و نان‌آور خانواده محسوب می‌شد، وقتی لانیر ۹ سالش بود در یک تصادف کشته شد. او و پدرش، بی‌پول و ماتم‌زده، به صحرای نیومکزیکو رسیدند، زندگی‌شان را در یک چادر شروع کردند تا کم‌کم یک خانه‌مانند برای خودشان ساختند –خانه‌ای به‌شکل یک گنبدِ زمین‌شناسی- که الری اجازه داده بود تا لانیر طراحی‌اش کند (بعدها زمانی که لانیر از آنجا رفته بود، بخشی از گنبد فرو ریخت و الری را تا پای مرگ برد).
▬    لانیر در ۱۶ سالگی در دانشگاه ایالتیِ نیومکزیکو ثبت‌نام کرد -او به‌وضوح با استعداد بود، شاید حتی اعجوبه‌ای بود برای خودش و درعین‌حال درگیرودارِ تجربه‌ای آن‌چنان منحصربه‌فرد بود که بیشتر مردم حتی تصورش را هم نمی‌توانستند بکنند- و از آنجا زندگی‌اش خارق‌العاده‌تر هم شد. برای تأمین شهریه، گلۀ بز نگهداری می‌کرد و شیر و پنیرشان را می‌فروخت؛ اولین ماشینش یک دوج‌دارتِ گلوله‌خورده بود که آن را از مردی گرفت که قرار بود به زندان برود و قرار شد در ازای آن در مدتی که در زندان است از نوزادش نگهداری کند. پشت ماشینِ سوراخ‌سوراخش یونجه می‌ریخت و با آن بزها را این‌طرف‌وآن‌طرف می‌برد. کل مکزیک را رایگان‌سواری کرد؛ با زنانی نشست و برخاست می‌کرد که مثل روح می‌آمدند و می‌رفتند و هرگز دوباره آن‌ها را نمی‌دید. به گفتۀ خودش نسبت به آن روزها یک حس نوستالژیک داشت، به‌عنوان گذشته‌ای که در آن می‌شد خودت را پیش از اوج‌گیریِ فناوری تعریف کنی، پیش از اینکه فناوریْ ارزیابی‌های ناشیانه‌اش را روی ما اعمال کند. به گفتۀ او: «راهی وجود داشت که با آن، دنیای مه‌آلودِ پیش از اینترنت می‌توانست اَشکال و جزئیات را، حتی روشن‌تر از چراغ‌های درخشان، به نمایش بگذارد».
▬    درنهایت به کالیفرنیا رسید، جایی که بازی‌های ویدیویی‌اش را طراحی کرد. کمی بعد، او در تأسیس وی‌پی‌اِل ریسرچ، یکی از اولین شرکت‌های واقعیتِ مجازی، همکاری کرد. او که به‌سختی می‌توانست خودش را با دنیا وفق دهد، داشت جای خودش را باز می‌کرد.
▬    لانیر گفت که تا سال‌ها خودش را بابت تصادف مرگ‌بار مادرش در جاده‌ای در نیومکزیکو مقصر می‌دانسته؛ صبح روزی که مادرش مرد، او داشت با چند تا از بچه‌های محل دعوا می‌کرد، همیشه فکرش مشغول این بود که دیدنِ آن صحنه مادرش را به وحشت انداخته است. بعدها یکی از دوستانِ مهندسش به این نکته اشاره کرد که ماشینی که مادرش می‌رانده احتمالاً دارای نقصی بوده که منجر به تصادف شده است. از لانیر پرسیدم که آیا همیشه همین متفکرِ سیستم‌گرا و تحلیل‌گری که امروز هست بوده -مردی که برای پاسخ به سؤالاتش به ماشینِ خراب نگاه می‌کند- یا اینکه احتمالاً به همان شیوه، تلاش می‌کرده برای یک تراژدیِ اساساً بی‌معنی، معنا بتراشد.
▬    لانیر مدتی ساکت بود و به سؤالم فکر می‌کرد. آخر سر جواب داد: «مطمئن نیستم، منظورم این است که این فکر برایم مثل یک جور توجیهِ اثبات‌ناپذیر بود. حداقلش اینکه داستان خوبی بود». با خنده ادامه داد: «احتمالش هست. این طرز فکری است که می‌توان دربارۀ دیگران داشت. گمان نمی‌کنم این نوع فکرکردن دردی را از خودِ آدم دوا کند».
▬    او گفت که این اواخر، احتمالاً به‌خاطر همه‌گیری، دوباره آن بخش از زندگی‌اش را مرورکرده است، روزگاراین ایده اشتباه است که شما می‌توانید گند بزنید به دنیا و درعین‌حال یک بخشی از آن باقی خواهد ماند که به آن گند نخورده باشدتنهاییِ سوررئالش در سال‌های جوانی. لانیر گفت: «موضوع شگفت‌انگیز برایم این بود که چگونه همه‌چیز به‌شکل اعجاب‌آوری برایم خوب از کار درآمد. مدام حس قدردانی‌ام بیشتر می‌شد چراکه وقتی جوان‌تر بودم، واقعاً انتظار نداشتم که کارها به این خوبی پیش برود».
▬    یک بعدازظهر گرم‌ در اواخر ماه ژوئن، خودم را در محوطۀ ارغوانی‌رنگِ خانۀ لانیر در برکلی یافتم، بر روی نیمکتی در کنار یک اتاقکِ صورتی‌رنگِ مرموز که از خانه‌اش بیرون‌زده بود، به‌خاطر همه‌گیری داخلش نرفتم اما بعداً عکس‌هایش را نشانم داد: اتاقی پر از کتاب و سازهای عجیب با دنباله‌های پیچ‌خورده و گیره‌هایی برای کوک‌کردن. ریشِ بزیِ کم‌رنگش از زیر ماسک آبی‌‌اش بیرون زده بود و آن روز یک تی‌شرت مشکی با آستین‌های بلند و گشاد مثل جادوگرها به تن داشت. گفت که بعد از ۱۱ سپتامبر به این خانه نقل مکان کرده است چون اتفاقات آن روز باعث شد سقفِ خرپشتۀ او در محلۀ ترایبِکا فرو بریزد (مثل اتفاقی که قبلاً برای پدرش افتاده بود و ریزش سقف نزدیک بود او را بکشد). او و چندنفر از دوستانش چند کامیون را با سازهای کمیابشان پر کردند و از آن‌سر کشور آمدند به این خانه، یعنی اولین خانه‌ای که در برکلی دیدند. از آن زمان او رفته‌رفته خانه را تغییر داده تا کمی شبیه به خانه‌ای شود که در نوجوانی آن را طراحی کرده بود و ساخته بود و در آن بزرگ شده بود. به گفتۀ خودش: «این کار برایم فقط روشی خوشایند برای بازی با رنگ‌ها و شکل‌ها بود».
▬    لانیر در گذشته به‌عنوان یک غیب‌گو مورد مشورت قرار می‌گرفت، اما در شرایط فعلی دیگر این کار را انجام نمی‌دهد. گفت که ماه‌هاست که تقریباً هیچکس را به‌صورت حضوری ملاقات نکرده است. به خودمان دوتا اشاره کرد که زیر آفتاب عرق می‌ریختیم و از بالای ماسک‌هایمان به هم زل زده بودیم: «وضعیتمان خنده‌دار است». بااین‌حال یخش زود آب شد. لانیر چند دهه است که دارد راجع به این یا آن موضوع صحبت می‌کند و همین‌طور که با گذشت زمان پلتفرم‌های خاصی مثل فیسبوک، اینستاگرام، گوگل، توییتر و یوتوب بیشتر و بیشتر جزئی از زندگیِ ما می‌شوند، بحث‌های او هم رفته‌رفته از حالت انتزاعی خارج شده و صریح‌تر می‌شود. تفکرات او در این موضوع آن‌قدر اثرگذار بوده است که احتمالاً همین الآن بعضی از آن‌ها برایتان آشناست: مثلاً اینکه هربار از یک خدمت رایگان مثل فیسبوک استفاده می‌کنید، درواقع خود شما کالایی هستید که به فروش می‌رود. یا مثلاً اینکه رسانه‌های اجتماعی، اساساً سیستم‌های عظیمی برای تغییر رفتار هستند که از الگوریتم‌هایی استفاده می‌کنند تا، با بی‌رحمی، «سطح درگیریِ» شما در این شبکه‌ها را افزایش دهند و این کار را بیش از هر چیز با برانگیختن احساساتِ بد در کاربرانشان انجام می‌دهند. اینکه این شرکت‌ها به‌نوبۀخود قابلیتشان در تغییر رفتارِ شما را به «تبلیغ‌کنندگان» می‌فروشند. این تبلیغ‌کنندگان گاهی به‌صورتِ سنتی و به‌شکل افرادی ظاهر می‌شوند که می‌خواهند شما را مجاب کنند صابونی را بخرید اما جدیداً بیشتر به‌شکل بازیگرانِ بدنهادی ظاهر می‌شوند که می‌خواهند از اثرگذاریشان بر شما استفاده کنند تا مثلاً مشارکت در انتخابات را بی‌ارزش کرده یا خودبرترپندارانِ سفیدپوست را جری‌تر کنند. شما در قبال دریافت چند لایک و ری‌توییت یا امکان نمایش عمومیِ عکسِ بچه‌هایتان، درواقع می‌پذیرید که، به‌عنوان رعیت‌های دنیای داده‌، درخدمت شرکت‌هایی باشید که تنها راهشان برای پول‌درآوردن این است که اول شما را معتاد کنند و سپس تغییرتان دهند. به‌خاطر همۀ این چیزهایی که گفتیم و همچنین به‌خاطر صلاحِ جامعه است که باید هرچه در توان دارید بگذارید تا بتوانید از این شبکه‌ها خارج شوید.
▬    وقتی او برای اولین‌بار این ایده‌ها را مطرح کرد، به‌نظر بحث‌برانگیز، باورنکردنی و حتی عجیب‌وغریب می‌آمد. اما در دو سال اخیر در آمریکا هر روز تعداد بیشتری از منتقدان، و حتی شهروندانِ عادی‌ای که حتی اسم جران لانیر را هم نشنیده‌اند، به طرزفکر او روی می‌آورند. آنجا بود که به او گفتم برای نمونه، از زمان شروع همه‌گیری، خیلی از کسانی که می‌شناسم و از جمله خودم، ظاهراً به‌طور خاص با توییتر به مشکل خورده‌اند و خودم بیشتر روزها احساس می‌کنم که انگار دهانم را گذاشته‌ام جلوی یک لولۀ اگزوز و دارم نفس می‌کشم. هر روز ساعت پنج عصر این اتفاق می‌افتد … و باعث می‌شود حالم خوب نباشد.
▬    درجا حالم را متوجه شد: «بله، این موضوعِ ظریفی است و خیلی اوقات صحبت‌کردن دربارۀ آن دشوار است، اما گونه‌ای از انسان‌ها هستند که به‌طور خاص به توییتر اعتیاد دارند و اغلبشان هم روزنامه‌نگارند».
▬    خندۀ مأیوسانه‌ای سر دادم. ادامه داد: «و معتادانِ به توییتر شبیه بقیۀ معتادان هستند، از یک‌طرف بیچاره‌اند و از طرف دیگر خیلی تدافعی برخورد می‌کنند و حاضر نیستند توییتر را مقصر بدانند» (اندکی بعد از این گفت‌وگو، توییتر را برای مدت سه هفته کنار گذاشتم. آرامش بخش بود. درواقع می‌توان گفت زندگی‌ام عوض شد. اما بعد از نوشتن این مقاله، به دلایلی که از درکشان عاجزم -و البته از طرفی، به‌لطفِ لانیر، خیلی هم خوب می‌فهممشان- به این پلتفرم بازگشتم. لطفاً یکی کَلک من را بکَند).
▬    از او پرسیدم آیا از زمان شروع همه‌گیری متوجه تغییری در رابطۀ خودش با فناوری شده است؟ پاسخش مثبت بود: «فکر می‌کنم مردم حالا وقت بیشتری را به‌صورت خودخواسته برای ارتباط برقرارکردن با دیگران ازطریق تماس تصویری و چیزهای این‌چنینی صرف می‌کنند تا اینکه مثل قبل به‌صورت منفعلانه فقط خوراکِ ورودی دریافت کنند و واقعاً فکر می‌کنم که اوضاع کمی بهتر از قبل شده است». این واقعیت که مردم، به‌جای وقت‌گذرانی در حلقه‌های ایجاد شده به‌وسیلۀ الگوریتم‌ها، از کامپیوترهایشان برای حرف‌زدن با دیگران استفاده می‌کنند و احتمالاً بعدش هم بیرون می‌روند، برایش دلیلی بود برای خوش‌بین بودن. سپس گفت که همان زمان بود که اعتراضات در واکنش به مرگ جورج فلوید سراسر کشور را فراگرفت.
▬    یکی از غم‌انگیزترین نظریه‌هایی که لانیر در کتاب ده استدلال برای اینکه حساب‌های کاربریتان در رسانه‌های اجتماعی را همین الآن حذف کنید ارائه کرده، اشاره دارد به تأثیراتِ کنشگریِ مبتنی بر رسانه‌های اجتماعی. در این کتاب، او ادعا می‌کند که دقیقاً همان رسانه‌هایی که از آن‌ها برای سازمان‌دهی و متصل‌کردنِ افراد حول یک دیدگاه مشترک استفاده می‌شود -روشی که ابزاری قدرتمند دردستِ کنشگران برای گسترشِ تغییر است-، می‌تواند در نهایت به برانگیختنِ مخالفانِ آن‌ها منجر شود. طبق نظر لانیر، روش کار به این شکل است که الگوریتمِ این رسانه‌ها، یک جنبش اجتماعیِ مثبت، مثل «زندگیِ سیاهان مهم است»، را می‌گیرد و آن را نشان گروهی از مردم می‌دهد که آماده‌اند تا با دیدن آن از کوره در بروند، سپس آن‌ها را به هم معرفی می‌کند و درنهایت، برای کسبِ سود، به خشمگین‌تر کردن آن‌ها ادامه می‌دهد تاجایی که آن‌ها را به چیزی قدرتمندتر و ترسناک‌تر از جنبشی که در ابتدا به آن واکنش نشان داده بودند تبدیل می‌کند. به‌همین‌شکل، بهار عربی مواد اولیۀ داعش را فراهم کرد؛ گیمرگِیت۸، درها را برای جنبش حمایت از حقوق مردان باز کرد. لانیر در کتاب ده استدلال می‌نویسد که نمودهای اولیۀ اعتراضاتِ مربوط به «زندگیِ سیاهان مهم است»، باعث جلا پیداکردنِ حرکت‌های آلت‌رایت۹ و جنبش‌های برترپنداریِ سفیدپوستان شده است یا ماجرای فرگوسن۱۰ در سال ۲۰۱۴، به‌ناچار و با همین فرمول منجر شد به ماجرای شارلوتزویل در سال ۲۰۱۷ ۱۱ (یا جدیدتر از همۀ این‌ها و در سوی دیگر این طیفِ ایدئولوژیک، استفادۀ ترامپ از توییتر و توییت‌های جنجال‌برانگیزِ روزانه‌اش، ظاهراً آتشِ گروه‌های چپِ میانه را شعله‌ورتر کرده است).
▬    بااین‌حال، لانیر گفت که بعد از دیدن اعتراضاتِ ماه می و ژوئن در آمریکا، او با احتیاط این بخش از استدلال‌هایش را مورد بازاندیشی قرار داده است. او می‌گوید: «دیدم که اگر مردم کمتر منفعلانه عمل کنند و به‌جای اینکه فقط بنشینند و هر محتوای خودکاری که رسانۀ اجتماعیِ موردعلاقۀ‌شان روی آن‌ها بالا می‌آورد را بپذیرند، فعال‌تر بوده و از رسانه‌های اجتماعی برای سازمان‌دهی و سپس حضور در خیابان‌ها استفاده کنند، آن‌گاه دنیا جای متفاوت‌تری خواهد شد». لانیر همچنین می‌گوید
▬    که در این ماجراها چیزی را دیده است که قبلاً هرگز به آن توجه نکرده بود و آن این است که کنش‌گریِ مربوط به جنبشِ «زندگیِ سیاهان مهم است» که خودش را با فیسبوک و توییتر تغذیه می‌کرد، توانست با تجدیدنظر، از این پلتفرم‌ها به‌روشی سازنده و متفاوت استفاده کند. این کنش‌گران، در واقع این شرکت‌ها و تبلیغ‌کنندگانشان را مسئول سخنانِ نفرت‌پراکن و گمراه‌کننده‌ای دانستند که در این شبکه‌ها جلب توجه می‌کرد. لانیر گفت: «احتمالاً این‌بار در این شبکه‌ها یک چرخۀ سالم می‌تواند شکل بگیرد» که در آن «جنبش زندگیِ سیاهان مهم است دچار اثر بومرنگی نشده و انرژی‌اش به خودش برنگردد. و اگر چنین اتفاقی بیافتد، من به دلایلِ مختلف خوشحال خواهم شد».
▬    لانیر، پدر یک دختر ۱۳ ساله است و به گفتۀ خودش: «چیزی که خیلی برایم جذاب است این است که» این جنبشِ اعتراضی چگونه توانسته است «توجه نوجوانان را به‌جای موضوعات بی‌ارزش به مسائل واقعی جلب کند. نمونه‌هایی از این تغییر جهت را می‌توان در سؤال‌هایی از این دست مشاهده کرد: صبر کن ببینم، این اتفاق چطور در تاریخ رُخ داد؟ چه اتفاقی در دوران بازسازی افتاد؟ اصلاً این‌همه مجسمه از کجا سروکله‌شان پیدا شد؟ آن‌ها به‌جای تمرکز بر روی آخرین حماقت‌های اینستاگرام یا تیک‌تاک، روی واقعیت تمرکز کردند و این واقعاً جذاب است».
▬    فناوری این‌بار طوری رفتار کرد که لانیر دوست داشت، و این کاری است که هرازگاهی انجام می‌دهد، یعنی: به مردم این فرصت را داد تا آدم‌های بهتری شوند، آگاهی‌شان بیشتر شود، اطلاعاتشان بیشتر شود و دلسوزِ دیگران باشند.
▬    لانیر گفت: «من از این جنبش سپاسگزارم که ما را دوباره به واقعیت بازگرداند».
▬    او گفت، دلیل بعدی‌ام برای خوش‌بین بودن این است که همان زمان تبلیغ‌کننده‌هایی مثل پاتاگونیا، کوکاکولا، یونیلیور و دیگر شرکت‌ها اعلام کردند که، در اعتراض به ارائۀ اطلاعاتِ غلط و گسترش سخنانِ نفرت‌پراکن به‌وسیلۀ فیسبوک، این پلتفرم را تحریم می‌کنند. او گفت: «بازاریابان، تمام فکروذکرشان بازارِ جوانان بود و جوان‌ها هم حالشان از برترپنداریِ سفیدپوستان به‌هم می‌خورد و من فکر می‌کنم که خیلی از افراد برایشان مهم بود که وقتی تبلیغشان نمایش داده می‌شود، کنارش چه چیزی نوشته شده است و آنجا چه اتفاقی دارد می‌افتد، و اینکه آن‌ها با خود فکر می‌کردند: ’می‌دانی چیست؟ ما داریم پولمان را اینجا می‌ریزیم و این ممکن است باعث شود بازار جوانان را از دست بدهیم و اگر این اتفاق بیافتد کارمان تمام است‘».
▬    گفت که به‌نظرش هم نحوۀ نگاه‌کردن به فیسبوک تغییر کرده است و نحوۀ نوشتن دربارۀ آن. لانیر در ادامه گفت جلسات استماعی که در کنگره در ماه جولای با حضور مارک زاکربرگ و سایر رهبران بزرگ فناوری برگزار شد را در نظر بگیرید: «چیزی که توجهم را جلب کرد این بود که آن چهار مدیرعامل چقدر تنها شده بودند، هیچ دوستی یا هم‌پیمانی در هیچ‌کجا نداشتند، نه در بین سیاست‌مداران و نه در جامعه. نفوذِ نامشهود آن‌ها همه را حیرت‌زده کرده بود. حتی غول‌های صنعت دخانیات هم برای خودشان طرف‌دارانی داشتند، ولی آن‌ها نه».
▬    از او پرسیدم که تابه‌حال هیچ‌کدام از این شرکت‌هایی که معمولاً ازشان انتقاد می‌کنی چیزی به تو گفته‌اند؟ پوزخند شیطنت‌آمیزی زد و جواب داد: «تابه‌حال فقط یک‌بار شنیدم که سه‌نفر در فیسبوک با فرضیه‌ام مخالف بوده‌اند. هر سه‌نفرشان هم افراد بسیار رده‌بالایی بودند. اجازه می‌دهم اسمشان را خودت حدس بزنی».
▬    سیلیکون وَلی جای عجیبی است و جایگاهی که لانیر در آن دارد حتی عجیب‌تر. در آنجا کسانی مثل زاکربرگ هستند که آرزو می‌کردند ای‌کاش او به‌کلی گورش را از آنجا گم می‌کرد. عدۀ دیگری هم هستند که، با اشاره به از این‌شاخه به آن‌شاخه پریدن‌های زِلیگ‌وارِ۱۲ او در سیلیکون ولی و ارتباطاتی که با تأثیرگذارترین شخصیت‌ها و ایده‌های آنجا دارد، معتقدند او باید کار بهتر و پول‌سازتری انجام دهد. لانیر به من گفت: «بعضی از کسانی که می‌شناسم، به من می‌گویند که ’می‌دانی، تو یک احمقِ به‌تمام‌معنا هستی که بیشتر از این پول در نمی‌آوری. واقعاً چه مرگت است؟‘»
▬    می‌گوید که همه‌گیری رابطۀ او با همتایانش را از قبل هم پیچیده‌تر کرده است. خیلی از اهالی سیلیکون ولی در آن زمان به پناهگاه‌های وحشت، خانه‌های دوم و محوطه‌های بقا در نیوزیلند فرار می‌کردند. بعضی‌هایشان حتی از لانیر هم دعوت می‌کردند که با آن‌ها برود. لانیر پیش من لو داد که: «چند نفری هم بودند که گاه و بی‌گاه با من تماس می‌گرفتند و می‌گفتند: ’هی، باید بیایی نیوزیلند، پیشِ ما‘. من هم می‌گفتم: ’نه… ‘. به‌نظرم اگر ما می‌توانیم به اینجا گند بزنیم، چه دلیلی دارد که نتوانیم به نیوزیلند گند بزنیم؟ نیوزیلند چه چیزش بهتر از اینجاست؟ تازه آنجا خطر زلزله هم بیشتر است. تنها چیز جذاب دربارۀ آنجا این است که هنوز به آنجا گند نزده‌ایم. این ایده اشتباه است که شما می‌توانید گند بزنید به دنیا و درعین‌حال یک بخشی از آن باقی خواهد ماند که به آن گند نخورده باشد. اگر شما گند بزنید به دنیا، به کل آن گند می‌زنید، گرفتی؟».
▬    لانیر خیال نداشت جایی برود. گفت که می‌خواهد این شرایط را در خانۀ کارناوالیِ خودش پشت سر بگذارد، مالیاتش را بدهد و تلاش کند آنچه را که می‌تواند اصلاح کند. همچنان در تماسِ تصویری‌مان شناور بودیم. شانه به شانه، در کنار هم. من گفتم خیلو‌خب، نظرت دربارۀ آینده چیست؟ چیزی که می‌خواهم راجع به آن صحبت کنیم این است که آیا در آینده قرار است همه چیز روبه‌راه شود؟
▬    لانیر، درعمل، جواب داد: شاید.
▬    گفت که درطول همه‌گیری زمان خیلی زیاد و همچنین دلایل زیادی داشته تا به این فکر کند که در آینده چه پیش خواهد آمد. گفت یکی از چیزهایی که فهمیدم این بود که موجِ سهمناکِ بیکاریِ ناشی از ویروس، با دقت زیادی دارد مطابق آنچه قبلاً افراد حاضر در این صنعت دربارۀ ورود موج جدیدی از هوشِ مصنوعی پیش‌بینی کرده بودند اتفاق می‌افتد. «منظورم اتوماسیون است، چیزهایی مثل کامیون‌های خودران، ربات‌های انباردار و چیزهایی از این دست. پهپادهای تحویل کالا. اگر به گسترۀ پیش‌بینی‌ها نگاه کنی، مواردِ پَرتی را خواهی دید که، از این سمت یا آن سمتِ گستره، افراطی به‌نظر می‌رسند، اما اکثر افرادِ صلاحیت‌دار درنهایتْ افزایش نرخ بیکاری را برای ۱۰ تا ۱۵ سال آینده پیش‌بینی کرده‌اند و این به‌نوعی شبیه همان افزایش نرخ بیکاری است که در اثر همه‌گیری شاهدش بودیم».
▬    نظرش این بود که، خب، حالا این اتفاق افتاده، ما چه کاری می‌توانیم برایش انجام دهیم؟ او به چند راه‌حل فکر کرده بود: مثلاً درآمد پایۀ همگانی۱۳. لانیر قبلاً با نامزد سابق ریاست جمهوری، اندرو یانگ، در ارتباط بوده است، در پادکستِ او شرکت کرده است و او را در ایده‌های مرتبط با برنامۀ درآمد پایۀ همگانی‌اش تشویق کرده و باعث شده بود تا این ایده‌ها بزرگ‌تر، سخاوتمندانه‌تر و انسانی‌تر شوند. و در ادامه، موضوعی که لانیر آن را «شأنِ داده‌ها»۱۴ می‌نامید؛ او دراین‌باره کتابی نوشت به نام آینده متعلق به کیست؟ ایدۀ کتاب ساده بود: آن محتوایی که شما در فضای بی‌کرانِ دیجیتال می‌سازید یا در ساختنش مشارکت می‌کنید، مالکیتش ازآنِ خودتان است.
▬    به گفتۀ لانیر، هم اکنون اکثر سیستم‌های اینترنتی جوری طراحی شده‌اند که از ما بهره‌کشی کنند، که میوۀ ایده‌های خلاقانۀ ما و داده‌های ما را بچینند بی‌آنکه مزدی درقبالش به ما بدهند. نگرش غالب در سیلیکون ولی به‌طور کلی عبارت است از اینکه: «دلیلی ندارد که شما بفهمید که داده‌هایتان چه معنایی دارد و چگونه ممکن است از آن استفاده شود، شما قرار نیست در آن سهیم باشید، ما نمی‌دانیم که شما کی هستید، برایمان مهم هم نیست که بدانیم شما کی هستید، شما بی‌ارزشید، قرار نیست پولی به شما پرداخت شود، تنها چیزی که برایمان مهم است داده‌هایی است که از شما جمع‌آوری می‌کنیم و شما هیچ‌چیز از کارِ ما نمی‌دانید، قرار هم نیست که چیزی بفهمید، شما در تاریکی قرار دارید، شما به‌دردنخورید، شما ناامیدید، شما هیچ‌چیز نیستید. روباتِ می‌دانی، ما از هم می‌پاشیم، ما این بازی را می‌بازیم. این یک احتمالِ واقعی برای قرنِ حاضر استما گونۀ برتری است که جانشین شما می‌شود. روباتِ ما خدای شماست و شما فقط یک مشت آشغالید».
▬    گوگل و فیسبوک و سایر شرکت‌های فناوری، با تحلیل‌کردنِ شما و انتخاب‌هایتان -اینکه روی چه چیزی کلیک می‌کنید، چقدر روی دیدن یک تبلیغ یا ویدیوی یوتوب مکث می‌کنید- و داستان‌هایی که در اینترنت می‌نویسید و آهنگ‌هایی که ضبط می‌کنید، هرروز قدرتمندتر و پیچیده‌تر می‌شوند و از تبلیغ‌کننده‌ها درقبال دسترسی به این اطلاعات، پول دریافت می‌کنند و با آن پول شرکتشان را بزرگ‌تر می‌کنند. بااین‌حال هیچ پولی به شما بابت مشارکتتان داده نخواهد شد. آن‌ها حتی حاضر نیستند که واقعاً تصدیق کنند که شما هم در این موضوع مشارکت داشته‌اید. گویی که هوش مصنوعی از ناکجاآباد آمده است و انگارنه‌انگار که از داده‌های من و شما به‌وجود آمده است. لانیر گفت: «در عصر اطلاعات، همۀ ما همزمان هم کارگریم، هم مصرف‌کننده و هم کارآفرین». لانیر معتقد است که چه می‌شد اگر ما بابت کار در این سیستم حقوق دریافت می‌کردیم؟ او می‌گوید اگر ما نقشی که در ساختن آینده ایفا می‌کنیم را بشناسیم، شاید به خودمان این فرصت را بدهیم که بازیگرانِ معناداری در آن باشیم. «وقتی کسی آنقدر توانمند شود که بتواند تغییری ایجاد کند، انسانِ کامل‌تری خواهد شد. انسانی که از لحاظ روحی بیدار شده است».
▬    بهترین حالتش این خواهد بود که همۀ ما باهم این آیندۀ روباتی را بسازیم و بابت وقت و کاری که برایش صرف کرده‌ایم مزد دریافت کنیم.
▬    پرسیدم: و… بدترین حالت؟
▬    گفت: «فیسبوک احتمالاً همین الآن هم برنده است و اگر این‌طور باشد معنی‌اش می‌شود پایان مردم‌سالاری در قرن حاضر. ممکن است ما نتوانیم به‌طور کامل از این سیستم خارج شویم. سیستمی که اساسش را پارانویا و قبیله‌گرایی برای کسب‌ سود تشکیل می‌دهد. این سیستم بسیار قدرتمند است و می‌تواند کاری کند که همه‌چیز از هم بپاشد و ما را با جهانی از اُلیگارش‌ها و خودکامه‌هایی تنها بگذارد که نمی‌توانند از پسِ مشکلاتِ واقعی برآیند. مشکلاتی مثل همه‌گیری‌ها، تغییرات اقلیمی و مواردی از این دست. می‌دانی، ما از هم می‌پاشیم، ما این بازی را می‌بازیم. این یک احتمالِ واقعی برای قرنِ حاضر است. نمی‌گویم این اتفاقی است که الزاماً رخ خواهد داد اما چیزی نیست که من بتوانم نادیده بگیرمش. هر روز شواهدی می‌بینم که می‌گوید چنین اتفاقی درحال وقوع است».
▬    حجمِ اطلاعاتِ اشتباهی که روزانه دربارۀ ماسک و کوووید-۱۹ در فیسبوک و توییتر می‌چرخد و سرانجام راهش را به فاکس‌نیوز باز می‌کند را درنظر بگیر. لانیر خاطرنشان کرد که اکثر افرادی که در فاکس‌نیوز روی آنتن می‌روند، خودشان در شبکه‌های اجتماعی هستند و دانسته و نادانسته‌شان را از آنجا می‌آورند و بعد این اطلاعاتِ غلطی که از توییتر به فاکس‌نیوز راه پیدا کرده بود، در ادامه وارد شبکه‌های اجتماعیِ رئیس جمهور شده و این چرخه از نو آغاز می‌شود. پس ببین این پلتفرم‌ها چقدر می‌توانند قدرت داشته باشند، تا جایی که «سلطۀ رسانه‌ها قوی‌تر است از تجربۀ واقعیت. یعنی مردم می‌توانند ببینند که صدها و هزاران نفر براثر این ویروس جان خود را از دست می‌دهند و درعین‌حال باور کنند که کرونا یک فریب است و این دو را درکنار هم می‌پذیرند و شَر از همین تغذیه می‌کند».
▬    همه‌گیری، خطوطِ شکستی که دورتادورمان را فراگرفته به ما نشان داد. خطوطی که باید ترمیمشان کنیم تا اوضاع روبه‌راه شود و لانیر یک‌بار دیگر عزمش را جزم کرده تا در این راه کمکمان کند، تا تلاش کنیم گندی که به دنیا زده‌اند را جمع کنیم. اگرچه به گفتۀ او، همۀ این‌ها به این بستگی دارد که حاضر باشیم کامپیوترهایمان را از پنجره به بیرون پرتاب کنیم یا نه. برای لحظه‌ای حافظه‌اش را مرور کرد و گفت: «در زندگی‌ام تخریبِ فیزیکیِ کامپیوتر را زیاد تجربه کرده‌ام. تمام قطعاتش را از هم جدا کرده‌ام، لگدشان کرده‌ام… گازشان گرفته‌ام… و از ارتفاع زیاد آن‌ها را روی زمینِ سفت پرتاب کرده‌ام».
▬    حالا، هردویمان آنجا بودیم. او در برکلی و من در لس‌آنجلس. اما هنوز به‌ترتیبی با هم بودیم. معجزۀ مدرنی که اکثر آدم‌های مدرن یادگرفته‌اند که مسخره‌اش کنند. اما لانیر مثل آن‌ها نیست، او در هر شرایطی هنوز چشمش به شگفتی‌ها و پتانسیل‌های این نمایشگرهای احمقِ لعنتی دوخته شده است.
▬    درواقع، همین‌طور که به دوروبرِ تماسِ ویدیویی‌مان اشاره می‌کرد از من پرسید: «می‌خواهی فرستادن تصویری از خودمان در این فضا را امتحان کنم»؟
▬    به او گفتم که خیلی هم عالی. یادبودی از یک لحظه. راهی برای واقعیت بخشیدن به یک چیز مجازی.
▬    لانیر گفت: «اوه، بله. گمان می‌کردم می‌توانم انجامش دهم. اما یک لحظه به من فرصت بده».
▬    همین‌طور که روی دکمه‌های سمتِ خودش می‌کوبید زیر لب غر می‌زد: «ای بابا، اجازه بده. خیرِ سرم یک کاربرِ خبره هستم».
▬    او بالاخره توانست یک اسکرین‌شات بگیرد و بعد ناامیدانه آن را نشانم داد.
▬    تصویر، آن‌طور که او می‌خواست از آب در نیامده بود. فناوریِ ما کاری که قرار بود انجام دهد را انجام نمی‌داد.
▬    لانیر درآخر گفت: «خیلوخب، می‌خواهم یک‌بار دیگر سعی‌ام را بکنم، تو حاضری»؟
مأخذ:ترجمان
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 15 اسفند 1399 ساعت 11:24

صفحه 18 از 425

a_a_