یورگن هابرماس در «حوزه عمومی»؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
• هرچند امروزه هنوز هم الگوی لیبرال حوزهی عمومی با توجه به ادعای هنجارمند آن، مبنی بر دسترسپذیر بودن اطلاعات برای عموم، آموزنده است، ولی نمیتوان این الگو را برای شرایط عملیِ دمکراسی تودهای صنعتی پیشرفتهای به کار بست که در قالب دولت رفاه اجتماعی سازمان یافته است. الگوی لیبرال همواره تا حدی عناصر ایدئولوژیک را شامل میشده است، ولی تا حدی نیز این حقیقت را نمیتوان کتمان کرد که شرایط پیشین اجتماعی، که عناصر ایدئولوژیک، زمانی، حداقل رابطهای با آن داشتند، به طور بنیادین تغییر یافتهاند. همان اشکالی که حوزهی عمومی خود را در قالب آنها عیان میساخت، و پشتیبانان الگوی لیبرال میتوانستند به عنوان گواه به آن متوسل شوند، همراه با جنبش چارتیست در انگلستان و انقلاب فوریه در فرانسه، شروع به تغییر کردند. به سبب پراکنده شدن مطبوعات و تبلیغات، پیکره عمومی در ورای مرزهای بورژوازی گسترش یافت. پیکره عمومی نه فقط انحصار اجتماعی خود را از دست داد، افزون بر آن انسجامی را که نهادهای اجتماعی بورژوایی خلق کرده بودند و استاندارد نسبتاً بالای آموزش را نیز از دست داد. درگیریهایی که تاکنون به حوزه خصوصی محدود میشدند، اینک به حوزهی عمومی رخنه کردهاند. آن نیازهای گروهی که به هیچ وجه انتظار نداشتند بازاری خود قاعده اقناعشان کند، اکنون چشم به قواعد دولت دوختهاند. حوزهی عمومی که اینک میبایست میانجی این تقاضاها باشد به میدان رقابت منافع بدل شده است، رقابتهایی که شکلِ تضاد خشونتآمیز به خود گرفتهاند. قوانینی را که آشکارا تحت «فشار خیابان» وضع شده بودند، دیگر به ندرت میشود به عنوان قوانینی فهمید که حاصلِ وفاقِ افراد خصوصی هستند که به بحث عمومی پرداختهاند. این قوانین به شیوهای کمابیش عیان حاصل مصالحه و سازش میان منافع خصوصی متضاد هستند. سازمانهای اجتماعی که با دولت سروکار دارند، چه به واسطه نمایندگی احزاب سیاسی چه مستقیماً در پیوند با ادارات عمومی، در حوزهی عمومی سیاسی عمل میکنند. به سبب در هم تنیدگی قلمرو عمومی و خصوصی، نه فقط اقتدارهای سیاسی، کارکردهای معینی در حوزه مبادله کالا و کار اجتماعی بر عهده میگیرند بلکه در عوض قدرتهای اجتماعی اینک کارکردهایی سیاسی بر عهده میگیرند. این امر به نوعی «فئودالیزه شدن مجددِ» حوزهی عمومی منجر میشود. سازمانهای عظیم در پی مصالحههای سیاسی با دولت و با یکدیگر هستند و در این راه هرگاه که ممکن باشد حوزهی عمومی را دور میزنند. ولی همزمان، سازمانهای عظیم حداقل باید از حمایت انتخاباتی توده مردم از طریق نمایش ظاهری علنی بودن (publizität demonstrative) اطمینان حاصل کنند.
• مشخصه حوزهی عمومی سیاسی دولت رفاه اجتماعی، ضعیف شدن غیرعادی کارکردهای انتقادی آن است. زمانی هدف فرآیند علنیکردنِ (publizität) اقدامات، تابع و مقید ساختن اشخاص یا امورات به خِرد عمومی و تابع و مقید ساختن تصمیمات سیاسی به محکمه افکار عمومی بود. ولی امروزه اغلب اوقات فرآیند علنی کردن صرفاً در خدمت سیاستهای پنهان منافع خاص است؛ این سیاستها در قالب «تبلیغات»، برای برخی مردم یا امور حیثیت عمومی کسب میکنند، و به تبع آن در جوّ افکار غیر عمومی آنان را شایسته تحسین و تمجید میکنند. واژگان «روابط عمومی کار است» (oeffentlichkeitsarbeit) به دقت این واقعیت را برملا میسازد که حوزهی عمومی ابتدا میبایست مورد به مورد با مشقت برساخته شود، حوزه عمومی که در آغاز از دلِ ساختار اجتماعی رشد کرده بود. حتی رابطه محوری عموم، احزاب و پارلمان از این تغییر در کارکرد تأثیر پذیرفته است.
• با این حال، وسعت یافتن حقوق اساسی در دولت رفاه اجتماعی، با این گرایش به تضعیف حوزهی عمومی تضاد دارد. این تقاضا که اطلاعات در دسترس عموم قرار گیرد از محدوده ارگانهای دولتی به تمامی سازمانهایی که با دولت سروکار دارند سرایت کرده است. تا آنجا که این امر تحقق یابد، پیکره عمومی متشکل از افراد خصوصی سازمانیافته، جایگزین پیکره عمومی اینک منسوخشدهای میشود که متشکل از افرادی خصوصی است که به طور فردی با یکدیگر ارتباط دارند. فقط این افراد سازمانیافته هستند که میتوانند به طوری کارآمد در فرآیند ارتباطات عمومی شرکت کنند؛ فقط اینان هستند که میتوانند از کانالهای حوزهی عمومی استفاده کنند، کانالهایی که درون احزاب و انجمنها و فرآیند علنی کردن اقدامات وجود دارند و برای تسهیل روابط سازمانها با دولت تأسیس شدهاند. مصالحههای سیاسی میبایست از طریق این فرآیندِ ارتباطات عمومی مشروعیت یابند. ایده حوزهی عمومی که در دمکراسی تودهایِ دولت رفاه اجتماعی وجود دارد، ایدهای که خواستار عقلانی شدن قدرت از طریق ابزار بحث عمومی میان افراد خصوصی است، ایدهای است که به سبب تغییرات ساختاری خودِ حوزهی عمومی، به فروپاشی تهدید میشود. امروزه این امر فقط بر مبنای بنیانی دیگر میتواند تحقق یابد، یعنی به عنوان سازماندهی مجددِ عقلانیِ قدرت اجتماعی و سیاسی که تحت کنترل دوجانبه سازمانهای رقیب، هم در ساختار درونی خود و هم در روابطشان با دولت و نیز با یکدیگر، به حوزهی عمومی متعهد باشند.
مآخذ:...
هو العلیم
کوتیشن دقیقا به چه معناست؟
_____________________________
Quotation
quo•ta•tion [kwō táysh'n]
(plural quo•ta•tions)
noun
1. something quoted: a piece of speech or writing quoted somewhere, e.g. in a book or magazine
• a quotation from Henry James
2. quoting of somebody's words: the quoting of what somebody has said or written
3. U.K. BUSINESS Same as quoten (sense 3)
4. STOCK EXCHANGE stock price: the prevailing price at which a stock, bond, or commodity may be purchased or sold
5. STOCK EXCHANGE quoting of prices: the quoting of prevailing stock, bond, or commodity market prices
6. ARTS reuse of artistic material: the use in an artistic work, especially music, of material taken from or alluding to somebody else's work
-quo•ta•tion•al, adjective
-quo•ta•tion•al•ly, adverb