دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ جداً گمان معقول این بود و هست که با حضور گسترده ماشینها و بویژه ماشینهای الکترونیک، در همه حیطههایی که معمولاً ما انسانها کار میکردیم، همه باید حداکثر سی ساعت در هفته کار کنند و بقیه اوقات خود را به فراغت بگذرانند؛ یا اینکه پس از ده سال کار در مناصب شغلی متعارف، با سطح پایهای از بیمه تأمین اجتماعی بازنشسته شوند و سپس، وارد تنوعی از اوقات فراغت، خدمات اجتماعی عامالمنفعه و کارآفرینی شوند؛ ولی به نظر نمیرسد که سیاستهای جهانی اقتصاد به این سمت حرکت کند.
▬ به دست آوردن شغل بسیار دشوار شده، بازار و سیاست انعطاف مناسبی در قبال ظهور تکنولوژیهای تازه از خود نشان نمیدهند، و ناامنی در بازار جهانی کار غوغا میکند. شرایط فعلی به واسطه عدم به رسمیت شناختن حضور ماشینها به عنوان رقبای قدرتمند نیروی کار انسانی از سوی سیاستگذاران، بیش از حد پیچیده است. وظیفه و تکلیف مصلحان اجتماعی است که این وضع را به تصویر بکشند، و زمینه را برای تغییر وسیع سیاستها آماده کنند. نیروهای قدرتمندی در حال دگرگون کردن بازار کار هستند و نمیتوان دونکیشوتوار، تنها در مقابل آنها ایستاد و به حفظ رسم و رسوم کار روزانه هشت ساعت و سن بازنشستگی سی سال اصرار کرد.
▬ از این گذشته، اعمال تغییر در «محیطهای کار» هم ضروری است. هیچ ایده قطعی از سر و شکل «محیطهای کار آینده» وجود ندارد، و شرکتهای پیشرویی مانند گوگل، مدام در حال تجدید نظر در محیطهای کار خود هستند؛ ولی یک چیز مسلم است: این که محیطهای کار باید چابک شوند و ربط چندانی با حضور فیزیکی نداشته باشند. «محیطهای کار» مستلزم «حضور فیزیکی»، ارتباط مستقیمی با «کار یدی» (Handy Work) داشتند، ولی با سپرده شدن اغلب کارهای یدی به ماشینها، رفته رفته ضرورت «حضور فیزیکی» منتفی و منتفیتر خواهد شد.
▬ نکته دیگر، تغییر از وضعیت «کار برای زندگی»، به سمت «کار برای خودتحققبخشی» + «مجاهده برای کنترل اخلاقی ماشینها» است. اینها صورت مسألههای تازه برای سیاستگذاری اجتماعی هستند، البته «نسبتاً تازه». در همین ارتباط، نکته بعد این است که چنین تحول عظیمی، اگر با تدابیر لازم برای تأمین اجتماعی پشتیبانی نشود، خسارت انسانی بسیاری خواهد داشت؛ پس، حداقل میدانیم که به نحوی از یک محیط کاری و اقتصادی حمایتی نیاز داریم. این را هم میدانیم تمرکز سیاستگذاری اجتماعی آینده باید بر اعتماد و امنیت و اخلاق باشد. در عین حال، هیچ چیزی کاملاً در مورد آینده ما معلوم نیست و نخواهد بود، و در چنین فضایی از تصمیمگیری، نکته اصلی، تأمین انعطاف کافی در عین پایبندیهای اصولی برای تضمین آینده پایدار است.
▬ نکته بعد این است که تقریباً تمام دولتهای امروز جهان، نشان دادهاند که نمیتوانند لفاظیهای انتخاباتی خود را برای ساماندهی به اقتصاد و خصوصاً اشتغال را محقق کنند، و این، منشأ اصلی بحران مشروعیت دولتهای دموکراتیک و رفاهی امروز است. مردم جهان، بیش از پیش و مدام، اعتماد خود را به انتخابات و ثمربخشی نهاد سیاست به عنوان نماینده اراده جمعی از دست میدهند. اگر جداً برای ایجاد یک فلسفه سیاسی جدید دست به کار نشویم و از تمام تجربه تاریخی خود در این زمینه استفاده نکنیم، به این معنا خواهد بود که آینده، توسط نیروهای غیر شخصی، چه تکنولوژی یا بازار، و چه به وسیله مدلهای نظری آزمایشی، تعیین خواهد شد، که در هر صورت خوب و مطلوب و اخلاقی نخواهد بود. ما به یک بازسنجی در فلسفه سیاسی دموکراتیک احتیاج داریم.
▬ نهایتاً این که، ما به یک فلسفه زندگی شخصی تازه هم نیاز داریم که در آن، سیکل زندگی و ارزش کار انسانی و اخلاقی بازتعریف شده باشد، و در مورد مناسبات ما با اشیاء و تکنولوژی، بوضوح بصیرت روشن و قابل قبولی ارائه دهد. روابط عمودی اجتماعی باید به روابط برادری تبدیل شود تا مناسبات ماشینی کنترل، به سمت محدود شدن پیش بروند. در عین حال، ما هم باید حقوق اشیاء، طبیعت، و ماشینها را به رسمیت بشناسیم. بدانیم که آنها نیز در راستای مفهوم و فلسفه خلقت جهان موقعیتی اشغال کردهاند و نمیتوانند مورد استثمار بوالهوسانه انسانی قرار بگیرند. این، موضوعی است که تجربه ادیان ابراهیمی به خوبی به آن پوشش میدهد، چنان که سالها قبل، سید حسین نصر کاوشهای قابل اعتنایی در مورد آن انجام داده است: «فلسفه طبیعت (نظر متفکران اسلامی دربارهٔ طبیعت)»، «معرفت و امر قدسی»، «جوان مسلمان و دنیای متجدد»، «اسلام و تنگناهای انسان متجدد»، «نیاز به علم مقدس»، و «معرفت و معنویت».
The End of Work: the Decline of the Global Labour Force and the Dawn of the Post-Market Era
Jeremy Rifkin
New York: G.P. Putnam's Sons (1995)
Workplaces of the Future
Edited by Paul Thompson and Chris Warhurst
Macmillan Press LTD (1998)
هو العلیم