دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ دکتر موسی غنینژاد، از اقتصاددانان لیبرال کلوپ دنیای اقتصاد، و از حامیان دولت آقای روحانی، اخیراً و در واکنش به شکست سیاستهای لیبرال دولت آقای روحانی، ضمن پذیرش هزیمت اقتصادی این دولت، مجدداً بر اصولی که مکرراً از ۱۹۲۹ تا کنون نقض شدهاند، اصرار ورزیدهاند، و عنوان مقاله خود را «دست نامرئی انکار ناپذیر است!» قرار دادهاند؛ با این که بیگمان، اگر آدام اسمیت نیز هماکنون سر از گور بردارد، دیگر دست پنهان تنظیم خودکار بازار را تأیید نخواهد کرد؛ بیگمان تأیید نخواهد کرد؛ و این بازمیگردد به دگرگونی عظیم در ماهیت تقسیم کار اجتماعی با حضور گسترده تکنولوژی.
▬ سرعت غیرقابل کنترل جهانیسازی/جهانیشدن و توزیع ناعادلانه مزایا و هزینههای آن، فرض «جامعه ریسکبار» اولریک بک را موجه مینمایاند. اینکه مهمترین فاکتوری که باید جوامع امروز را بر مبنای آن تحلیل کرد، موضوع امنیت و ریسک است که هرموار و به طور نابرابر میان مردم جهان توزیع شده است، و نافذترین و قطعیترین تمایز تحلیلی را در جامعهشناسی امروز پدید آورده است. پیمایشهای مختلف جهانی، شیوع گسترده و احساسات رو به رشدی از عدم ثبات را در مقیاسی جهانی تأیید میکنند. در واقع، ناامیدی یک اپیدمی جهانی است، که تا قدر زیادی محصول سیاستهای لیبرال جهانی شده پس از سقوط دیوار برلین است.
▬ هنگامی که دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ سقوط کرد، گمانها بر این بود که عصر لیبرال صلح، رفاه و ثبات گسترده به لطف گسترش ارزشهای دموکراتیک و نیروهای بازار، آغاز شده است. اما خیلی سریع، و از سال ۱۹۹۷، اولین امواج عظیم آشفتگی در اقتصادی که به سرعت جهانی میشد بروز کرد و تا حال، دو موج عظیم و کوبنده دیگر، ابتدا در سال ۲۰۰۸، و سپس در سال ۲۰۱۶ بروز کرده است. بانکهای بزرگ جهانی رو به ورشکستگی رفتند، بازار بزرگ مسکن در ایالات متحده و ممالک دیگر دچار افت شدید شدند، ارزهای مختلف دنیا با سطوح مختلفی از شکنندگی و بیثباتی روبرو گردیدند، شورشهای غذایی، خشونتهای انتخاباتی، و قتل عامهای بزرگ در حول و حوالی همین دوره اتفاق افتاد. عصر لیبرال، دنیای درخشانی را رقم نزد.
▬ در متن نابرابری درونی جوامع پیشرفته، این تشویش، قویاً ظهور کرده است که افزایش ناامنی اقتصادی با فزونی نابرابری و انقباض تأمین اجتماعی همراه شده است. شوکهای اقتصادی، آزادی تجارت و تسریع در روند تولید و انتشار تکنولوژیهایی که زمینههای فرهنگی آن هنوز مستقر نشدهاند، امکان سازماندهی پا به پای تقسیم کار جدید، تحریک متناسب تنوع اقتصادی و ایجاد مشاغل را محدود کرده است. بیثباتی اقتصادی و شغلی، بیثباتی سیاسی و در موارد خاص، خشونت جمعی را هم موجب میشود و همه اینها زمینه را برای یک دپرسیون و افسردگی فراگیر در جهان مهیا کرده است.
▬ این نگرانیها با تهدیدات عالمگیر جدید تقویت شده است، که دیگر نمیتوان حل و فصل آنها را به سودجوییهای فردی سپرد. تغییرات آب و هوایی تبدیل به یک چالش نسل جدید در سراسر جهان شده است. جالب این که موضوع کمبود آب در کشوری مانند انگلستان که با کاهش ۱۷ درصدی بارندگی، باز هم ۱۱۰۰ میلیمتر بارندگی دارد، نیز دستپاچگی و اضطراب ایجاد میکند، و نتیجه آن شرایطی شبیه وضعیت فوقالعاده سیاسی میشود و منجر به مقررات بسیار خاص میگردد: حمام بیش از «چهار دقیقه» ممنوع! و اگر با شلنگ، اتومبیل یا پنجره منزل را شستید، یک سوم درآمد ماهانه خود را به عنوان جریمه پرداخت خواهید کرد! حالا، این منابع جدید اضطراب هستند که به منابع پیشین اضافه میشوند.
▬ بازارهای مالی ناامن و جریانهای سرمایه انباشت شده، از دیگر منابع نوین ناامنی به شمار میروند که سراسر جهان، و البته به تفاوت، اقشار گوناگونی از مردم را تهدید میکنند؛ این جریانها تأثیر نامطلوب و غیر قابل پیشبینی خود را بر سرمایهگذاری مولد، رشد اقتصادی و ایجاد شغل در سرتاسر جهان ایجاد میکنند. از اوایل سال ۲۰۰۸، عدم انطباق فزاینده میان عرضه و تقاضا برای محصولات کشاورزی، منجر به ناآرامی شدید سیاسی در شماری از کشورها شد و مسأله امنیت غذایی را در دستور کار بینالمللی قرار داد. ما با تهدیدهای مرکب مواجه هستیم، که نیروهای محرک آنها چندان شناخته شده نیستند، و فراتر از کنترل سیاسی ملی و بینالمللی عمل میکنند و از این رو، غیر قابل مقاومت به نظر میرسند.
▬ جهان، نیاز به سیاستگذاریهای فعالتری دارد تا این ریسکهای مرکب و جدید را مدیریت کند؛ زمینههای فرهنگی غنی، که مشارکت «ظرفیت»های عامه مردم را در فرآیندهای اجتماعی جلب نمایند، شانس بیشتری برای عبور از این شرایط بیثبات را خواهند داشت. زمینههای فرهنگی و ارتباطی، نیاز اول است، و بازار آزاد، دیگر ایده مناسبی برای خودتنظیمی نخواهد بود. پس از سقوط دیوار برلین گمان میرفت که بازار آزاد نیروهای فعال و رقابت نامحدود و ریسکپذیر را آزاد میکند، و گمان میرفت که رونق حاصل از آن، فراگیر و نتیجهاش، پایدار خواهد بود؛ ولی پذیرش این ایده برای اغلب ممالک یک قمار بود، و نتایج خوبی به بار نیاورد. حالا دیگر همه میدانند که بازارها خودشان را تنظیم نمیکنند، و این مفهوم تنها برآمده از شهوت اقتصاددانان لیبرال است، تا شاید با صحنهای محاسبهپذیر و قابل فهم روبرو شوند، که دست آخر هم نشدند و شهوتشان نیز ارضاء نگردید؛ و سپس، از کنار فوج فوج قربانیان این سیاستها عبور کردند و شانه بالا انداختند و گفتند: «خب میخواستید لیبرال نشید!»؛ «خب میخواستید به گزینهای که چندی پیش توصیه کردیم، رأی ندید!»
مأخذ:صبحنو
هو العلیم