دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ از دهه ۱۹۷۰ تا کنون، به مدت پنج دهه، سرعت و قدرت میکروچیپها به طور متوسط، هر دو سال، دو برابر شده است. پیشرفت در سایر حیطهها از توان ذخیرهسازی اطلاعات و انرژی گرفته تا توش و توان و کیفیت صفحات نمایش و ادوات ذخیرهسازی نیز به موازات میکروچیپها و متأثر از آنها پیشرفت میکنند، و در مجموع، سرعت گسترش سالانه تکنولوژی، قابل ملاحظه و سریعتر از هر تغییر اجتماعی دیگری است؛ سریعتر از هر تغییر اجتماعی دیگر. مهم و تکرار: سریعتر از هر تغییر اجتماعی دیگر.
▬ این در حالی است که، از دهه ۱۹۷۰ تا کنون، تئوریهای علوم اجتماعی و نظریههای توسعه و رفاه، در رکود نسبی به سر میبرند. این بدان معناست که پیکره دانش، اطمینان ندارد که پیشرفتهای تکنیکی طی این مدت، در جهت گسترش، و نه تضعیف، زندگی خوب به کار گرفته شده است. در نتیجه، به رغم آن که در طول پنج دهه گذشته، بسیاری از کشورها شاهد رشد اقتصادی قابل ملاحظهای بودهاند، اما این پیشرفت به طور مداوم با افزایش پایدار در «خوبزیستن» همراه نبوده و نیست. حتی، بر عکس، تحقیقات اخیر در مورد کاربست گوشیهای هوشمند نشان میدهد که میکروچیپهای قدرتمند طراحی شده برای اتصال ما، اغلب اوقات ما را بیشتر از هم جدا کردهاند، و دلبستگیها را به مخاطره افکنده است. برای ما فارسیزبانها این جدایی معنای سنگینی دارد، چرا که ما به آدمیزاد، «انسان» میگوییم، چون جوهر و گوهر آن در «انس» و «عشق» است، و اگر یک تکنولوژی تا این اندازه موجب جدایی انسانها شود، و آدمیزاد را به خود مشغول کند، حتماً از جانب ما، خوب ارزیابی نخواهد شد. پس، نه تنها گسترش تکنولوژی ارتباطی، موجب بهبود زندگی انسانی نشده است، بلکه موجب سقوط آن گردیده، و آن را از مفهوم جوهریناش تهی میکند.
▬ ایتان کراس و همکارانش در مقالهای که حاصل یک مطالعه بلندمدت بر روی کاربران فیسبوک بود و نتیجه آن در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، به این جمعبندی رسید که برقراری ارتباط با واسطه و غیرمستقیم، جایگزین خوبی برای «صرف وقت» با دیگر افراد نیست. اینجا، یک نکته مهم وجود دارد: «صرف وقت». «صرف وقت» با دیگران، افقها را به هم نزدیک میکند و همدلی و بهرسمیتشناختن را موجب میشود و یک سنت و استمرار را شکل میدهد. در گذشته، در جریان استمرار کمآلایش ارتباط، به تن واحدی تبدیل میشدند و با هم فکر میکردند، و حاصل این تفکر اشتراکی، توش و توان فکری بسیار بزرگی بود؛ ولی فیسبوک، تودهای از افراد تنها با ارتباط موقت و ناکامل است که با اشتراک در افق و همدلی و بهرسمیتشناختن همراه نیست، و اشتراکی در متن یک سنت را نیز موجب نمیشود. جالب توجه است که این تأثیرات منفی در ارتباطات اجتماعی، حتی هنگامی که مردم از تلفنهای خود برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی استفاده میکردند، ملحوظ بود و در تحقیق ایتان کراس خود را نشان داد. در واقع، تلفن همراه، بیشتر نوعی احساس مجازی همراهی اجتماعی را به بار میآورد. وقتی دو گروه از والدین بررسی شدند، گروهی که ارتباطات چهره به چهره گرمی با فرزندان داشتند، و گروهی که ارتباطات الکترونیک را داغ کرده بودند، معلوم شد که بچهها وقتی از مدرسه به منزل میآیند حرفهای زیادی در مورد رویدادهای مدرسه برای والدین خود دارند، و ضمن در میان گذاشتن رویدادها، به برخی کیفیتها اشاره میکردند که بدون «صرف وقت» امکان بیان نمییافتند. بر عکس بچههایی که از محل اردوی مدرسه تصاویری با تلفن همراه تهیه کرده بودند و با ارائه همانها خانواده را در جریان رویدادهای روز میگذاشتند، بهانه کمتری برای «صرف وقت» و تعریف اتفاقات روز با خانواده داشتند، و خیلی از دلخوریها و عواطف را ناگفته رها میکردند که بالقوه میتوانند ایجاد مشکل کنند.
▬ حضور تلفنها در توجه افراد به یکدیگر شریک میشود و سهمی را به خود اختصاص میدهد و در نتیجه، احساسات ارتباط اجتماعی را تضعیف میکنند. وقتی افراد به روابطی علاوه بر روابط نهادمند در خانواده و گروههای دوستان و همکاران، در متن شبکه دست مییابند و این روابط را توسعه میدهند و در درون مسابقهای برای جذب و جلب هوادار میافتند، ناگزیر «صرف وقت» خود را تقسیم میکنند، و بدین ترتیب، در بسیاری از پژوهشها در مورد رژیم استفاده از تلفن همراه و رایانه معلوم شده است که تأثیر منفی این ارتباطها بر روابط خانوادگی و گروه دوستان و شبکهها محلی محرز است. یک بررسی در مورد گردهمآیی بین دو گروه تأیید و مکرراً تأیید شده است، بدین ترتیب که به یک گروه اجازه داده میشود که در جریان گردهمآیی تلفنهای همراه خود را با خود داشته باشند، و به گروه دیگر این اجازه داده نمیشود، و در جریان این گرد هم آیی کیفیت ارتباطات برقرار شده و استمرار آنها مورد بررسی قرار میگیرد. نتیجه به طرز معناداری متفاوت بود.
▬ نکته دیگر، «ناهمسانی» است؛ ویژگی کلیدی گوشیهای هوشمند، توانایی مولتی تسک یا چندعملکردی است. در نتیجه، هر یک از افراد به ضمیمه گوشی و سایر تکنولوژیهای ارتباطی که مصرف میکند، به یک کامپلکس و ملغمه تکرارناپذیر بدل میشود و به دشواری میتواند شخص واقعی یا شخص شبکهای را همسان و همراه خود تشخیص دهد. این ویژگی تکنولوژیهای ارتباطی جدید به رغم تکنولوژیهای ارتباطی قبلی درجه بالایی از ابهام بنیادین را در مناسبات انسانی تزریق میکند، که ممکن است افراد را حتی از مصاحبت با سایر کاربران تلفن همراه منصرف کند، و به همراهی با شخصیتهای دیجیتال مندرج در بازیهای ویدئویی راغبتر گرداند.
▬ مرتبط با این مطلب، نکته دیگری هست؛ این که تلفنهای همراه، به ضمیمه قابلیتهای ابری، یک فردیتساز بیرقیب محسوب میشود که حاصل آن افراد کاملاً مستقل است. با وجود تلفن همراه بسیاری از همکاریها بلاموضوع میشود. وقتی تلفن همراه با شماست، آدرس پرسیدن، سؤال از هویت افراد، حتی مشورت بلاموضوع میشود، چرا که هوش مصنوعی همراه شما در گوگل، پاسخ اغلب پرسشها را میدهد. بنا بر این، هر چند ممکن است که ما در متن شبکه با انسانهای دیگر در ارتباط ناقص باشیم، ولی همین ارتباط ناقص، روز به روز در حال کمرنگتر شدن است، و ماشینی مانند گوگل، رفته رفته جای انسانها را در ارتباطات ما میگیرد.
▬ با این ترتیب، مزایای عظیمی که تلفنها و سایر تکنولوژیهای همراه از لحاظ راحتی فراهم آوردهاند، به طور قابل ملاحظهای با هزینههایی که از نظر ارتباطات از دست رفته انسانی ایجاد کردهاند، جبران شده، و حتی برخی متقاعد شدهاند که این تکنولوژیها را به رغم همه مزایای آن کنار بگذارند. موضوع اصلی، «خوبزیستن» است، که مفهومی متعالیتر از کارآمدی است.
▬ مفهوم نهایی، مفهوم «آسانی» است. تکنولوژی جدید «آسانی» قابل ملاحظهای فراهم میآورد، و مردم، اغلب به سمت این آسانی میغلطند، چرا که دغدغه «خوبزیستن» بیشتر شبیه یک دغدغه نظری و غیرانضمامی است که در سرتاسر تاریخ علاقهمندان بسیاری نداشته است. «آسانی» بهرهبرداری از تکنولوژی ارتباطی، سه مکانیسم را فعال میکند که مردم را برای واکنش به موضوع مهم امکان سلطه ماشینها و از دست رفتن امکان «خوبزیستن» کرخ و بیحرکت میکند: این سه مکانیسم کلیدی عبارتاند از: «حواسپرتی»، «جایگزینی» و «سیگنالهای اجتماعی منفی». میکروچیپهای قدرتمندی در میان هستند که دغدغهمندی را بلاموضوع کردهاند و «حواسپرتی» عمدی را به عنوان تنها مسیر زیست نرمال و معقول جاساز کردهاند؛ این وسوسه نیز در کار است که ارتباطات ماشینی، «جایگزین کافی» برای مزایای ارتباطات انسانی هستند؛ و بالاخره، اجتماع نیز نسبت به هر نوع اختلال در بهرهمندی دیجیتال خود حساس و حتی پرخاشگر است. به این سه دلیل، دغدغه «خوبزیستن» در مقابل دیجیتالی شدن، بسیار شبیه وضع و حالی را دچار است که موضوع محیطزیست سالها قبل داشت و از جانب اغلب مردم، موضوعی انتزاعی و لوکس و بیربط تلقی میشد. باید زمان میگذشت و دیر میشد، تا همه احساس کنند که موضوع آلودگی محیط زیست به نقطه بیبازگشتی رسیده و همه پارامترهای یک زندگی «آسان» را تهدید میکند.
▬ برای متقاعد کردن مردم، به تجدیدنظر در این شیوه زندگی، چیزی بیشتر از جبران عقبماندگی آکادمی و ذخیره دانش لازم است. در ابتدای گفتار گفتیم که تکنولوژی ارتباطی، پنجاه سال است که هر دو سال، دو برابر درشت میشود، ولی علوم انسانی نه تنها درشتتر نشدهاند، بلکه عقبنشینی کردهاند و بسیار از توصیههای معطوف به بهبود خود را به نام نسبیگرایی پس گرفتهاند. ما به نحوی انقلاب اجتماعی نیاز داریم. در واقع نیاز داریم تا در جریان یک فراخوان عمومی در یک حادثه تکاندهنده، تمام مردم را به تأمل در این موضوع دعوت کنیم، تا از اشتراک فکری و «وقت صرف کردن» در این موضوع، یک محصول انسانی خلق شود تا بتواند عقبماندگیهای چندین ساله را جبران کند. این ممکن است فقط آغاز یک روند بسیار بزرگتر باشد. تغییرات بالقوه در پیشرفتهای تکنولوژیک موجب شده است، سؤالات جدی در مورد چگونگی آماده شدن برای آیندهای که کار انسانی دیگر مورد نیاز نیست، مطرح کرده است؛ و پاسخ به این سؤالات بستگی به عزم جمعی و عمده انسانها برای نقشآفرینی دارد. حالا موضوع «آسانی» و راحتطلبی انسانها میتواند نقش یک تعیین سرنوشت تاریخی را داشته باشد. ما اطلاع چندانی نداریم در مورد آن چه آن سوی این پیچ تاریخی انتظارمان را میکشد نداریم. ما میدانیم که بطالت یا بیکاری یا انجام کارهای کماهمیت تا چه اندازه میتواند بر پایین آوردن کیفیت زندگی انسانها مؤثر باشد. در هفت کشور غربی، تقریباً نیمی از پاسخدهندگان گزارش دادند که کار منبع حیاتی معنای زندگی است. در عین حال میدانیم که «همبستگی انسانی»، «فرهیختگی اخلاقی» و «استقلال نظر»، میتواند سطح «خوبزیستن» را بالا ببرد. در دنیایی که ماشینها جایگزین کار انسانی شدهاند، یک درآمد پایه و تأمین اجتماعی میتواند به همه مردم اختصاص یابد، ولی عدم تدبیر در مورد وقتی که دیگر برای کار صرف نمیشود، میتواند معنای زندگی را به مخاطره اندازد، و امواجی از خودکشی را برانگیزد. پس موضوع «وقت صرف کردن» با همه پیشینه فلسفی و ادبی سترگ خود، یک موضوع انضمامی و یک ضرورت روزگار ماست. مهم این است که مردم باید «وقت صرف کردن» خود، احساس «خوبزیستن» بیشتری کسب کنند، و این میسر نمیشود، مگر آنکه سطح «همبستگی انسانی»، «فرهیختگی اخلاقی» و «استقلال نظر» ارتقاء یابد. جوامع باید برای ایجاد آیندهای که دیگر محل کار محل اصلی تعامل اجتماعی نیست، تلاش کنند، و فضاهای عمومی بیشتری را برای تعاملات اجتماعی چهره به چهره گسترش دهند.
▀█▄ برای مطالعه بیشتر
Routledge (۲۰۱۸)
THE SOCIAL PSYCHOLOGY OF LIVING WELL
Joseph P. Forgas, Roy F. Baumeister