دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ قضیه: امروز نیاز به اتحاد، خصوصاً اتحاد بین نسلی از جانب اغلب مردم احساس میشود. مردم «آرامش» را در سایه «اتحاد» میخواهند. برای آن که سیاست ما مؤثرتر از عصر کارگزاران و اصلاحات و دوره اعتدال پیش رود، تأکید بر ارزشهای مشترک و اصول میتواند یکپارچگی چند نسلی را تضمین کند، و از تشتت و فضای اجتماعی جنبشی و خصمانه که خصلت ناگوار ۱۳۷۶ تا کنون است پرهیز شود.
▬ جستار ۱. در این زمینه، هیچگاه نباید رویداد تاریخی تشییع پیکر شهید محسن حججی را فراموش، یا از مرکز تحلیلهای اجتماعی خود دور کنیم. این موضوع که عظیمترین رویداد اجتماعی ما پس از درگذشت امام (ره) است، نشان داد که سالها بمباران میکروبی فکری در این جامعه، چه در مشهد، چه در تهران، چه در اصفهان، و چه در نجفآباد، مؤثر نبوده است، و شاید هم تأثیر عکس به جای گذاشته است. حول مفاهیم مهم انقلاب اسلامی، اتحادی پدید آمده است که میتوان آن را «بهار غیرمنتظره اسلامی، آن هم تا این حد» نام نهاد.
▬ جستار ۲. این که «پدیده حججی»، چطور میتواند از محدودههای ابراز شده خارج شود، و به نحو مؤثری در تمام حیطههای سپهر سیاسی سخن بگوید، باز میگردد به هدایت درست فضاهای مشترکی که در آن، اعضای این بهار، یکدیگر را در قلمروهای مختلف تقویت کنند، تا بدین ترتیب، هدایت بیننسلی سیاست مؤثر اتفاق بیفتد. مدلسازی و تقویت مفاهیم مؤثر این فضای جدید، میتواند به سیاستمداران در هر سطح از زندگی مردم بصیرت تازهای ببخشد، تا از «ظرفیت»های مردم برای بهبود همه جانبه و بومی زندگی آنها استفاده کنند، و به درستی اراده ملت را نمایندگی کنند. فعلاً به نظر میرسد که کانالسازیهای فراگیری برای انتشار این روحیه اصولی متحد کننده وجود ندارد.
▬ جستار ۳. علاوه بر این محدودیت، تگنای دیگری بر سر راه یکپارچگی چند نسلی حول ارزشهای مشترک هست. این که دو نسل اخیر، یعنی نسل هشتاد/۲۰۰۰ و نسل نود/۲۰۱۰، دو گرایش ظاهراً متناقض شناخته شده دارند؛ از یک سوی، ولعی برای دستیابی به هویت برنامهدار، مدام آنها را به جستجوی بنیادها و اصول ثابتی وا میدارد که انسجام و هویت بلندمدت را تأمین، و برنامهریزی و هدفمندی را تضمین کند؛ و از سوی دیگر، کثرت تجربیات، آنها را به نسبیتگرایی و در نتیجه، تردید و فروپاشی هویت تهدید مینماید. آنها در میانه این دو گرایش متضاد، در کشاکش هستند. در چنین شرایطی، سیاست، باید آگاهانه به سمت تقویت جهتگیریهای فرهنگی روشن کننده مسیر و برآورنده اعتمادها گرایش نشان دهد و از بیطرفی بپرهیزد. احترام و اعتماد، وفاداری و ایثار، صلاحیت و شایستگی، ارزشها و اخلاق، و نهایتاً و در قلب همه، ایمان و تجربههای مقدس مهمترین مقدورات ما برای گسترش چشمانداز روشن و برنامهدار برای این نسل متحیر در گرماگرم تکنولوژی است.
▬ جستار ۴. نفس عملکرد نظام حکمرانی در پیش راندن جامعه به سمت پایبندی به اصول اهمیت دارد. اگر تصمیمسازیها، جامع و برنامهدار باشند، شهروندان نیز به سمت اصولیاندیشی و برنامهدار بودن حرکت خواهند کرد؛ و اگر دولت، خود پایبند به اصول نباشد، دشوار بتواند از مردم و بویژه نسلهای نو چنین چیزی را بخواهد. البته در زمانه تهدید مستمر نیروهای خارجی، عمل کردن حکمرانی در یک طرح کلی و قابل پیشبینی که به قدر کافی شفاف هم باشد، دشوار و تا حدی ناممکن است، ولی نظام حکمرانی در مواقعی که به سمت کیاست فشارهای خارجی متمایل میشود، باید به طریقی الزامات را برای شهروندان شرح دهد و از این شرح دادن خسته هم نشود. حکمرانی خوب، باید به دنبال ترویج تعهد به اهداف مشترک باشد، نه اعتماد کور؛ و اگر از بیم مخاطرات بیرونی نمیتواند جزئیات را در علن شرح دهد، لااقل باید تهدیدهایی را که موجب عدم شفافیت میشود را به مردم بگوید، و در این کار، پشتکار کافی را داشته باشد.
▬ جستار ۵. یک راه دیگر برای گفتگوی بین نسلی این است که گفتگوهای ملی، مدام بر سر مسیری که پیموده شده است، از ابتدا تا کنون صورت بگیرد؛ در مورد این که مسیرها چگونه پیموده شدهاند و چگونه میتوانستند بهتر پیموده شوند، و حالا باید به چه سمتی حرکت کرد. روش درست پیشبرد یک چنین همفکری دستجمعی، یا اصطلاحاً «استندآپ فکری»، درگیر شدن با مدلهای الهامبخش و حلقههای بازخورد روشن است. یک متفکر مسلط یا «آقای همهچیزدان»، چهره رسانهای بوده است، که این گفتگوها را تسهیل کرده است. نمونههای موفق اندکی وجود دارند، ولی همین نمونهها تأثیر شگرفی در طول چند نسل به جای گذاشتند.
مأخذ:فارس
هو العلیم