دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ ضرورت اجماع ملی از سوی طرفهای مختلف سیاست ایران احساس شده است؛ اجماعی که بویژه از سال هشتاد و هشت، آسیب دید؛ وقتی جماعتی کوشیدند که به نحو غیرمنطقی چرخشی در سیاست به وجود آورند. آنها عجله کردند و برای چندمین بار آزمودهی «فشار از پایین / چانهزنی از بالا» را مذبوحانه آزمودند؛ و بعد دست گلی که به آب دادند را دیدند، دم از اجماع ملی با زد و بند سیاسی زدند.
▬ اجماع ملی، با زد و بند جناحهای سیاسی به دست نخواهد آمد؛ بلکه با پایبندی به اصول حاصل خواهد شد. دستیابی به درک متقابل، بر مبنای اصول و باورهای مشترک است که میتواند و باید پایههای اجماع را بسازد. حاصل، یک «فضای معنوی مثبت» خواهد بود که پذیرش و «بهرسمیتشناسی متقابل» را میسر خواهد کرد. اگر مبادلات سیاسی حول توافق جناحها صورت بگیرد، مبادلاتی که ربطی به مردم و دغدغههای آنها ندارد، گفتگوهای مردم نیز در اطراف سیاست مؤثر صورت نخواهد بست؛ و اگر خاستگاه اصلی گفتگوهای سیاسی، اصول عمومی و دغدغهها و مسائل مردم باشد، فرآیند سیاسی به تقویت کارآیی و عزت نفس مردم منتهی خواهد شد و در بطن و متن آن، راهحلهای عملی پدید خواهد آمد. ایجاد اتاق گفتگو در رسانهها، طرح هدفمند اختلافنظرها در سطح روانی آرام، روشهای استدلال استدلال استدلال، همراه با سبک مثبت و رو به پیش، نهایتاً باید به جایگزینی نهادی و باثبات «فضای معنوی مثبت» منجر شود. در برخی موقعیتهای اجتماعی و سیاسی، ممکن است رفتارهای به دور از متانت و اصول، خلأهای سیاسی را پر کند، ولی سیاست ثمربخش، دلواپس آسیب به «فضای معنوی مثبت» از طریق پایبندی به اصول است.
▬ این که از همان سال هفتاد و شش، گفتگوهای روشنفکران در متن اجتماعی جدی گرفته نمیشود، و کار به جایی رسیده است که سلبریتیها جای روشنفکران را گرفتهاند، قدری، برمیگردد به آن که این گفتگوها «پسنگر» هستند و به مسیرهای آینده نظر ندارند. و برای طراحی موفق آینده، باید روشنفکری بر اصول مردمی مردم پایبندی نشان دهد و در نقد جهانوطنی فرهنگ افراط نکند. کانالهای ارتباطی روشنفکران با این مردم خشکیده است، پسنگر است، طرحی برای فردا ندارد، و از قضا، روشنفکری اروپایی نیز برای دشواریهای امروز روشنفکری سنپطرزبورغی ما راه حلی به دست نمیدهد. بر عکس، روحانیت، ارتباط مؤثری با ظرفیتهای گسترده مردم برقرار کرده است، درک روشنی از مسائل مردم در سکتورهای مختلف دارد، و لااقل مدام، این خواستههای واقعی را در فهرستهای خود ذکر میکند، و بر محلیاندیشی ابرام میورزد؛ از این قرار است که اگر روحانیت، و در صدر آن، ولایت و مرجعیت و بازوهای مدنی آن در بسیج مردمی نبود، شکاف سال هشتاد و هشت، میتوانست میراث مشروطه را جداً لکهدار کند و آشفتگی را خصلت دائمی انتخابات ما سازد، طوری که عنقریب، مردم عمیقاً آرزوی مرگ مشروطه و انتخابات را در سر بپرورانند.
▬ نکته دیگر، در ثمربخش ساختن گفتگوها، مراعات «زمان/حوصله» است. روشنفکران و مطبوعات ما عادت دارند، ناگهان در آستانه انتخابات به سراغ بحثهای حساس در زمینه طرحهای عملیاتی پیشبرد جامعه بروند، ولی واقع آن است که مردم برای تصمیمگیری در این موضوعات به زمان احتیاج دارند. آنها باید دیدگاههای آیندهنگر را درک کنند، نتایج آنها را سبک و سنگین نمایند، مقایسه ساز کنند، و آیندهنگریهای خود را دخالت دهند، و نهایتاً در مورد حمایت از یک طرح سیاسی رأی بدهند. گفتگوی روشنفکران، اغلب اسیر تعجیل است و این تعجیل در رویداد سال هشتاد و هشت رنگ گلدرشتی داشت. به رغم روشنفکری، روحانیت، هر ساله در موقعیتهای محرم و صفر و ماه مبارک رمضان، با مردم محلی در سطحی وسیع گفتگو میکند، و از این بابت در طرح موضوعات، متانت مناسبی از خود نشان میدهد. تعجیل، در ذات خود، بر ضد رفتار جمعی امیدوار و مشترک است. تعجیل، تمرکز بر رأی سنجیده را میکاهد، افراط را میپرورد، عواطف را بر عقول حاکم میسازد، و مجالی برای شایعات باز میکند، و در پرسش مردم از صحت شایعات است که شخصیتهای خودشیفته روشنفکری خشمگین میشوند و مردم را متهم به کندی و سایر خصال بد میکنند. تمام این رویدادها در جریان انتخابات هشتاد و هشت رخ داد و نقارهایی را بر پایه شایعات و برآوردهای غلط پدید آورد.
▬ فضای پر از «زمان/حوصله»، این امکان را پدید میآورد که رفته رفته، حتی ناخرسندیهای پسنگری که در ذهن افراد هست و راهحل پیشنهادی برای آن وجود ندارد نیز بتوانند برای تولید تدریجی مسیرهای جایگزین، امکان بیان پیدا کنند. دشمن تفکر توأم با حریت، تعجیل و عبور از ناخرسندیهایی است که فارغ از خشم و غضب مجال ابراز نمییابند. واقعاً جامعه شبکهای و مسیرهای پر رفت و آمد آن، نیاز به بازگشت به شیوههای پرحوصله سقراطی دارد. هدف این است که «زمان/حوصله»، شرایطی را به وجود آورد تا کلیشههای مخرب از بین بروند، درک متقابل میسر شود، تفاوتها به رسمیت شناخته شوند و مورد احترام قرار گیرند، و همکاری و اتحاد و یکپارچگی اولویت بیابند. این، مستلزم احترام به اصول عقیدتی و هنجارهای اخلاقی است، و تا چنین نشود، اتحاد درست و پایداری شکل نخواهد گرفت.
مأخذ:قدس
هو العلیم