دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
۴۹. از یک جهت میتوان این روزگار را «پایان فراموشی» نام گذاشت. وقتی هزاران رکورد اطلاعات در یک واحد فیزیکی بسیار محدود قابل ذخیرهسازی است، دلیلی برای پاک کردن هیچ اطلاعاتی وجود ندارد. در سطح گفتگوهای دوجانبه، همانطور که قبلاً گفتیم، منجر به استمرار بحثها و مفیدتر شدن بحثها در مقیاس اجتماعی میشود.
۵۰. «پایان فراموشی»، در سطح مدیریت کلان اجتماع میتواند منجر به «ضبط بیپایان حافظهها» گردد. از این قرار، افراد و گروهها و سازمانها میتوانند به طور قیاسناپذیری، کارآمدتر از امروز عمل کنند و «پیشینه استثناءها را به قواعد جدید تبدیل کنند»؛ از این قرار به نظر میرسد که میتوان حکم کرد که دغدغه عمده وبری در مورد بوروکراسیها، میتواند رفع شده تلقی گردد. در واقع، تصلب و جمود در بوروکراسیها میتواند جای خود را به «انعطاف سنجیده» دهد.
۵۱. «ضبط بیپایان حافظهها»، به آن معناست که «مبارزه با فساد» هم میتواند تسهیل شود؛ چرا که «مبارزه با فساد» مصادف با «شفافیت» و «روشن بودن همه حافظهها» است. مرتبط با این مبحث، موضوع تصادم «شفافیت» با «فضای تهدید» مطرح است. امروز، یکی از تبیین کنندههای عدم شفافیت و به تبع، «فساد»، «فضای تهدید» در مقیاس جهانی است که سطحی از عدم شفافیت را برای هر دولتی که بخواهد مستقل از امریکا به حکمرانی ملی بپردازد، الزام کرده است. در نتیجه، «شفافیت» ناگزیر، میتواند به گسترش فضای تهدید هم کمک برساند.
۵۲. یکی از سویههای تاریک احتمالی در آینده، احتمال کنترل هوشهاست، اعم از هوشهای طبیعی یا هوشهای مصنوعی. یک جنبه این سویه نگران کننده، این امکان است که شاید کلانموضوع «اجتماعپذیری/Socialization»، به «مهندسی هوشها» تقلیل یابد. میدانیم که اصلیترین کارکرد نهادهای اجتماعی اعم از خانواده، نظام تعلیم و تربیت، دین، و رسانهها، «اجتماعپذیری» به معنای انتقال ارزشها و هنجارهای اجتماعی به نسل آینده است. تا حال، بخش مهمی از این کارکردها را رسانهها به عنوان قراولان «زیست شبکهای» از خانواده و نظام آموزش و پرورش و همچنین دین گرفتهاند.
۵۳. آشکارا، طلیعههایی از مهندسی هوشها را در عملکرد رسانهها، میبینیم. ولی آنچه امروز متخصصان علوم اعصاب از آن سخن میگویند، و تا اندازه زیادی نیز عملیاتی کردهاند، موضوع مهندسی دقیق هوشها بدون وساطت آگاهی است. این، از جمله نقاطی است که باید کدهای اخلاقی سختگیرانهای در آن مداخله کنند و مطلقاً انعطافی در این موضوع نباشد. این کدهای اخلاقی باید جهانشمول باشند و با سختگیری توسط نهادهای ملی و بینالمللی اعمال شوند. یک پیشنهاد این است که یک کنوانسیون بینالمللی در این زمینه هماهنگ کننده تلاشهای مشترک گردد.
۵۴. یک سویه تاریک احتمالی دیگر میتواند این باشد که مرز روابط صمیمی از روابط دیگر محو شود. سیستم پاسخ خودکار بسیار پیشرفته که در «گوگل اسیستنت»، ارائه شده است، تمایز میان یک پاسخگوی تلفنی صمیمی انسانی از ماشین را محو کرده است؛ طوری که گوگل قول داده تا «گوگل اسیستنت» را طوری بازطراحی کند که در ابتدای ارتباط بر این که ماشین است تصریح کند، چرا که در تستهای فعلی، مخاطبان متوجه ماشینی بودن ارتباط نمیشوند. همین وضعیت در مورد سیستمهای پاسخ خودکار ایمیل بسیار پیشرفته شده است. به این ترتیب، همواره یک رابطه صمیمی، این تهدید را در خود دارد که ماشینی باشد یا به نحو مورد انتظار صمیمی نباشد، که برای این سنخ از دشواری در روابط صمیمی نیاز به تأمل ویژه هست.
۵۵. مرتبط با موضوع تجزیه و تحلیل اطلاعات، موضوع فیلتر کردن «اطلاعات نادرست» یا «اطلاعات زاید» هم مطرح است. تا حال، نگران آن بودیم که افراد در اثر «زیادهباری اطلاعات» به کانالهای تقلیل اطلاعات پناه ببرند، و این کانالها رفته رفته به دستکاری افرادی که به آنها اعتماد کردهاند بپردازند. آینده این نگرانی، تحت تأثیر روندهای مغایری قرار دارد. در سویی «تکنولوژی هوشمند و بالای اطلاعات» در سطح وسیعی توزیع شده و میشود، و میتواند ضمن انطباق با نیازهای کاربران، اطلاعات مورد نیاز آنها را تحت کنترل و تعریف خودشان، با دقت بالایی فیلتر و شخصیسازی کنند؛ اصطلاحاً، قدرت متکی بر اطلاعات توزیع شده است. اما در سوی دیگر، هیچگاه به نظر نمیرسد که تسلط قدرتهای متمرکز سیاسی بر منابع اصلی از دست برود، و علی الاصول، قدرتها برای تثبیت موقعیت خود در دنیای آینده فکری برای بازتولید سلطه خود خواهند داشت.
۵۶. تا آنجا که به حکمرانی مربوط میشود، موضوع عمومیت یافتن «اطلاعات خصوصی» و محو «حوزه خصوصی»، همواره یک دغدغه مهم بوده است. از امپراطوری روم و ظهور «حوزه عمومی/Public Sphere» در مقابل حوزه دولتی برای تضمین حوزه خصوصی، موضوع حفظ «حوزه خصوصی» یکی از دغدغههای محوری دانش سیاسی بوده است. حالا، با وجود نظارت فراگیر ماشینی، دیگر حوزه خصوصی بیمعنا شده است. پرسش این است که آیا با این ترتیب، نوعی از رجعت به سمت استبداد مطرح خواهد بود؟
۵۷. به لحاظ نظری، وجود «حوزه خصوصی» تضمینی برای امکان «مقاومت» است. محو «حوزه خصوصی» به معنای پایان نبردهای طبقاتی و محو انقلابها نیز هست. هیچ امکانی برای سازمان دادن یک نیروی قابل ملاحظه برای مبارزه، به دور از چشم حکمرانان وجود ندارد، و به طور قطع در آینده نیز وجود نخواهد داشت. ابرفیلم «ماتریکس» در این زمینه کاملاً گویاست؛ آرشیتکت ماتریکس، در نابود کردن هر نوع مقاومت، کاملاً ورزیده شده است، و این توان را دارد که به تک تک دهلیزها نظارت داشته باشد. از این قرار، آنطور که فیلمهای علمی-تخیلی مانند «ماتریکس» و حتی فیلمهای سبک رئال سیاسی مانند «خانه پوشالی» تصویر میکنند، برجستهترین سبک مقاومت در دنیای امروز و پیش رو، «سبک هکر بودن» است.
۵۸. وقتی «سبک هکر بودن»، به عنوان سبک مقاوم مطرح شود، مآلاً شکل غالب و جدیدی از انحراف و مسأله اجتماعی را نیز موجب میشود. در حال حاضر هکرها وجود دارند، ولی نه به عنوان یک سکتور اجتماعی. حتی تمایزی میان «هکرهای کلاه سفید» و «هکرهای بد» هم پدید آمده است؛ ولی هنوز سر و شکل اجتماعی و گسترده پیدا نکردهاند.
۵۹. روشن است که «سبک زندگی هکر بودن»، یکسره منفی نیست؛ و شاید شاخصترین سبک آزاد بودن در دنیای پیش رو باشد، در عین حال، ما تجربه تاریخی و فرهنگی زیادی برای مواجهه با آن به عنوان یک سنخ از انحراف اجتماعی داریم.
۶۰. مسأله محوری در «جامعهشناسی انحرافات اجتماعی»، عبارت از «حفظ انسجام کافی» است؛ انسجامی که زندگی اجتماعی را بیاثر نکند. «زیست شبکهای» عمیقاً به آزادی مقاومت احتیاج دارد، بسی بیش از زیست اجتماعی پیشین، در عین حال، کما کان، «حفظ انسجام کافی» نیز مسأله اخلاقی و حرفهای مهمی برای تحلیلگران زیست شبکهای خواهد بود. برای پیشبرد زیست شبکهای که همچنان متضمن ارزشهای اخلاقی باشد، نیاز به نظم و انسجام حداقلی برای پیشبرد اقدامات ثمربخش است.
۶۱. تجربه تاریخی ما میگوید، برای «حفظ انسجام کافی» نیاز به ایدهای در مورد «قانون» و «حقوق» هست؛ منتها اطمینان داریم که اجرای «قانون» نیاز به استحکام بیشتری دارد. از دهه ۱۹۷۰، متداول شده است که اجرای قوانین برای سطحی از انعطاف، با سهلگیری همراه شود تا منجر به سرکشیهای گسترده ضدفرهنگ نشود. ولی، در شرایط یک پیچ تاریخی تند و تیز، که کوچکترین خطا در آن میتواند به خروج از مسیر منتهی شود (خروجی که ماشینهای هوشمند را به طرز مهارناپذیری از خطوط اخلاقی خارج سازد)، ما نیاز به نظم حقوقی مستحکمی داریم.
۶۲. این که چطور از شرایط پرانعطاف پس از جنبشهای ضدفرهنگ ۱۹۷۰ که هنوز هم عوارض ولنگاری آن در سیاست پابرجاست حذر کنیم، مهمترین دغدغه سیاستمداران امروز است و این دغدغه، خود را در رویاروییهای خشونتباری که در فرانسه میان جلیقهزردها و حکومت جریان دارد، نشان میدهد. فشار انتظارات عمومی، برای بهرهمندی از حقوق بیشتر و سپردن تعهدات کمتر، نظام برنامهریزی حکمرانی را به افلیج کشانده. این، فشاری است که از دهه ۱۹۷۰ تا کنون، دائماً رو به تزاید بوده است، و همه چیز را به سمت «وضعیت نامتمدن بودن» هر چه بیشتر سوق داده است.
۶۳. روشهای حزبی که تا کنون برای ایجاد نظمهای داوطلبانه مورد بهرهبرداری بودند، دیگر جوابگو نیستند، چرا که توافقهای بلندمدت، ممتنع و دشوار شدهاند. ما به جای تعهدات و فعالیتهای حزبی با «جنبشهای اجتماعی جدید» که بیشتر حالت «پروتست و اعتراض» دارند مواجه هستیم. افراد، بیشتر نسبت به وضع و حال خود معترض میشوند و کمتر تمایل دارند موضع مثبت و توأم با ارائه راهحل داشته باشند. این، وضع را برای حکمرانان دشوارتر هم میکند و فن و حرفه سیاسی را به پراسترسترین حرفه جهان تبدیل میکند. «منازعات یا ناسازگاریهای به لحاظ تاریخی بینظیر» وجه اصلی این پروتستها را میسازد. امروز، در کشور خود ما، وجهه اصلی اصلاحطلبان در همین سنخ از پروتستها نمودار میشود و از این بابت، جنبش سبز یک نقطه عطف به شمار میرود؛ جنبشی که عمیقاً غیرمنطقی بود، و همچنان کسانی هستند که به حیات غیرمنطقی آن دل بستهاند.
۶۴. «قانون و حقوق اساسی»، یکی دیگر از روشهای «حفظ انسجام کافی» بوده است. ضمن تأکید بر این که «قانون و حقوق اساسی»، همچنان لازم و مؤثر است، باید تأکید کرد که حقوق اساسی باید واقعاً در «اصول» ریشه داشته باشند تا اطمینانی از «آینده و معاد» به دست بیاید. حقوق اساسی در دنیای مدرن، متحمل انحرافی عمیق از اصول بوده است و ما را با جهان و طبیعت و ماشینها درانداخته است. با تجربه لااقل چهار هزار ساله، میدانیم که ادیان ابراهیمی، ما را از آینده مطمئن میسازند، و پایههای مناسبی برای صلح پایدار فراهم میکنند. این، مهمترین مبنای پیش رو برای دفاع از ضرورت حکمرانی دینی در زیست شبکهای است.
۶۵. علاوه بر «قانون و حقوق اساسی»، «سبکهای پایه نهادی» یا همان «سنتها» نیز، منبعی برای «حفظ انسجام کافی» هستند. ضمن آنکه همان ملاحظه که در زمینه حقوق اساسی و پایبندی به «اصول» مطرح کردیم، در این زمینه نیز مطرح است، باید در نظر داشته باشیم که «سنتها» محیطهای زیست اجتماعی هستند که سطح فعلی تمدن، به کمک آنها به دست آمده است، و به همان ترتیب که یکی از اولویتها قطعی امروز و آینده، حفظ و احیای محیط زیست طبیعی است، این محیط زیست اجتماعی نیز باید قدر دانسته شود.
۶۶. مباحث مذکور، میتواند رنگی از «محافظهکاری» را متبادر کند که دقیقاً خلاف اقتضائات دگرگونیهای عظیم جاری است. باید تأکید کنیم که ابرام بر نظم و حقوق اساسی و سنتها، به مثابه تأکید به اصول پایه برای حفظ استمرار و اطمینان در مسیر خلاقیتهای ضروری آینده، و در عین حال، برای حفظ آزادیهای فردی است تا سطح مناسبی از خلاقیت برای شکلدهی به آینده تضمین شود. «حفظ گفتمان چند جانبه» یکی از ضرورتهای حکمرانی آینده است که به جای توزیع ثروت، خود را متکفل توزیع خلاقیت و فراغت میشمرد.
ان شاء ا... ادامه دارد...
مأخذ:مرکز ملی فضای مجازی
هو العلیم