دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ مفهوم «چرخه زندگی/Life Cycle» یا در ارتباط با آن، مفهوم «دوره زندگی/Life Course»، ابتدا یک مفهوم روششناختی در جامعهشناسی بود، ولی رفته رفته، بازتاب نظری قابل ملاحظهای پیدا کرد، و اکنون، با فائق آمدن «زیست شبکهای»، میتواند به یک رویکرد متمایز و حتی رقیب برای جامعهشناسی بدل شود.
▬ وقتی این مفهوم، صرفاً یک مفهوم روششناختی بود، دلالت بر آن داشت که در جریان یک تحقیق موردی، مورد باید به اندازه یک «چرخه زندگی» مورد مطالعه قرار گیرد تا برآورد بسندهای از ابعاد آن به دست آید؛ فیالمثل، وقتی به مطالعه موردی زندگی کشاورزی تحقیق میکنید، «چرخه زندگی»، معادل یک سال زراعی است. وقتی در مورد کسب و کار تحقیق میکنید، «چرخه زندگی»، یک سال مالی است. وقتی در مورد دانشجویان به تکنگاری میپردازیم، «چرخه زندگی»، معادل یک سال تحصیلی است.
▬ مفهوم «چرخه زندگی» در زمینه «جامعهشناسی خانواده» و همچنین «آسیبشناسی اجتماعی» بازتاب ویژهای یافت و به صورت یک رویکرد و اردوگاه نظری مستقل نمود پیدا کرد. از این دیدگاه، وقتی در مورد زندگی خانوادگی تحقیق میکنیم یا آن را آسیبشناسی میکنیم، آنچه باید بررسی شود، «چرخه زندگی خانوادگی» و تصادمهای درون آن است که متناسب با روند شتابان تغییرات اجتماعی، پر اصطکاکتر و متناقضتر میشود و ریشه اصلی آسیبهای اجتماعی یا را میسازد. شخص متولد میشود، در خانوادهاش رشد میکند، اگر در اروپای غربی یا امریکا باشد ابتدا به اقامتگاه جداگانهای میرود، شغلی برای خود برمیگزیند، ازدواج میکند (ساخت منزلی كه جای والدین فرد در آنها خالی است)، بچهدار میشود (ساخت یک خانوادهی گسترده و نیز خانوادهای كه خاستگاه والدینی جدید است)، پیر میگردد، پدر یا مادربزرگ میشود، و میمیرد.
▬ لااقل تا دهه ۱۹۶۰، چرخه زندگی، «استاندارد» به نظر میرسید، و هر فرزند میتوانست کم و بیش والدین خود را الگوی خویش قرار دهد و «چرخه زندگی» مشابه با آنچه گفته شد و در نسل قبل نیز مصداق داشت بپیماید؛ ولی از دهه ۱۹۶۰، میزان شتاب دگرگونی اجتماعی (توجه کنید که از عنوان «توسعه» استفاده نمیکنم، چرا که مطلقاً مسجل نیست که این روند رو به پیشرفت بوده است)، رفته رفته بنیانکن شد، و چرخههای زندگی قابل تکرار نبود، و تناسبهای خانوادگی بر هم خورد. اصطکاک و درکناپذیری چرخههای زندگی در میان نسلها و حتی درون یک نسل، به میزانی رسیده است که عملکردهای پایهای خانواده را دچار اختلال ساخته و سنخ خاصی از آسیبهای اجتماعی از جنس شخصیت «ضداجتماعی» را موجب شده، و از این قرار، سبک نظری خاصی را در جامعهشناسی خانواده و جامعهشناسی آسیبهای اجتماع رقم زده است.
▬ حالا، و با فائق آمدن زیست شبکهای، رویکرد «چرخه زندگی» که حالا به سطح خردتر «دوره زندگی» تقلیل یافته است، به دگرگونی ریشهای «هر دوره از زندگی یک نسل» چنان ابرام دارد، که امکان به دست آوردن قواعد عام جامعهشناسی برای تحلیل حتی یک نسل را منتفی میشمرد و اصرار دارد که تنها از طریق «پایش مستمر دادهها» و نه تولید قواعد عام، میتوان به مدیریت، سیاستگذاری، و حکمرانی بر جامعه دست زد. برای «پایش مستمر دادهها»، به منظور درک دورههای زندگی خاص هر نسل، تکنیکهایی قابل پیشنهاد است:
▬ یک تکنیک این است که به نحوهای که افراد، دیگران را در نظر میآورند و در محاسبات خود دخیل میکنند، توجه کنیم. در واقع، انتخابها و تجارب افراد، گزینهها و تجارب دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد. تفاوتها و ماجراهای زندگی هر یک از افراد، در تعامل با تغییرات محیطی عینی و سایبر، باعث تولید خروجیهای رفتاری و محدودیتهای همبسته با آنها میشود، و آنچه مهم است، نه نگاه بیرونی به این ملاحظات، بلکه درک مهارتهای افراد در دخیل کردن این ملاحظات در کنش خودشان است. رسیدن به یک درختواره و شجره که نشان دهد که مجموعه متنوع ملاحظات چگونه دستهبندی میشود، هدف خوبی برای این تکنیک است.
▬ فوت و فن دوم، مربوط به مکانهای فیزیکی خاص (محیطهای بلافصل مانند موقعیتهای جغرافیایی) و مکانها انتزاعی مستقر در شبکه، و همچنین، دورهها و زمانههای واقعی یا انتزاعی است که فرد در آنها زندگی، كنش متقابل و رشد میکند. «دوره زندگی»، تحت تأثیر رویدادهای نزدیك، و نیز، بسیاری وقایع متناسب در فضای سایبر است.
▬ تکنیک دیگر، توجه ما را به نقاط عطف زندگی جلب میکند. این که یک «دوره زندگی» چگونه به زیر دورهها تقسیم میشود. در جریان نقاط عطف، افراد، احساس میکنند که از یک دوره به دوره دیگر وارد شدهاند؛ دوره تازهای با اقتضائات جدید. مهم است که افراد چه پیشنگرهها و پسنگرههایی در مورد این نقاط عطف و دگرگونیهای آن دارند و چگونه خود را با آن تطبیق میدهند.
▀█▄ دلالتهای ضمنی دگرگونی در «چرخه زندگی»
▬ شماره سن، دیگر معنای کمی دارد؛ طول بسیار غیر قابل پیشبینی زندگی هر فرد، به معنای این است که آینده مانند گذشته بدون عمق باشد. از این قرار، مفهوم «دوره زندگی» به یکی از ساختارهایی تبدیل شده است که در فرآیندهای توسعه امروز دگرگون شده است، و مستمراً دگرگون میگردد.
▬ تنها زمانی که شمار بسیاری از مردم در یک خط زندگی مشترک حرکت کنند، میتوان یک گذرگاه استاندارد و قابل پیشبینی از «دورههای زندگی» را تصور کرد. تا مدتی تلاش بر این بود تا دورههای زندگی در فرایند توسعه برنامهریزی شوند، ولی، امروز این برنامهریزی از دست در رفته است.
▬ پیش از این، موقعیت مکانی یک شخص در مجموعه روابط خانوادگی متقابل به عنوان شاخص مهم «چرخه زندگی» عمل میکرد، ولی امروز، جوانان لزوماً با نگاه به سوی آینده مشخص میشوند و پیرها با چشم دوختن به گذشته. این هم نکتهای است که این وضع، آشفتگی گستردهای در مفهوم کهنسالی رقم میزند. نه تنها اقتدار فراروایی پیری از دست رفته است، بلکه از مرگ بدتر میشود، و به نحوی حاشیهنشینی اجتماعی راه میبرد. کودکی و میانسالی نیز سرنوشتی همچون پیری دارند؛ چرا که آنها نیز به جوانی تحویل برده میشوند. رفته رفته معصومیت و پختگی، ارزش خود را از دست میدهد و شتاب تحرک است که ارزشمند میشود. خلاصه «اگر جوان هستی، باش، وگرنه بمیر!»؛ این، مجموعه جدیدی از وحشتهای اخلاقی را موجب شده است.
▬ در حمایت از این رادیکال شدن دوران جوانی، مشخصاً دولتهایی دخیلاند که واقعبینانه، میپذیرند که دیگر نمیتوانند به اندازه دولتهای رفاه متکفل باشند و باید از جوانان بخواهند که بخش و خصوصاً بخش مهمی که مربوط به خلاقیت به سمت آینده میشود را بر عهده بگیرند و مشارکت بورزند.
▬ در ارتباط با مفهوم ساخت و ساز وسواسگون «ریخت خویشتن»، موضوع «بازسنجی مستمر بدن» و فراگیری «سایبورگ» مطرح است. تا حدودی البته پوشیدن لباس و استعمال لوازم آرایش، کوشش برای حفظ جوانی را پوشش میدهد، ولی واقع آن است که امکان تعویض بینی و گونهها و سینهها و ... شرایطی را به وجود میآورد که ارگانیسم بهوضوح از وضع طبیعی خارج میشود. البته این در مورد اقشار اجتماعی فرودست یا بسیار فرادست صدق نمیکند، ولی بخش عمدهتر جامعه امروز که در اقشار متوسط شهری نمود مییابد، بدین ترتیب، آماج دستکاری ارگانیسم طبیعی میشوند.
▬ من فیزیکی، پاکت نامهای است که نامه اصلی در آن قرار دارد؛ پاکت، فرسوده میشود، و باید آن را با کمک سایبر ارگانیسمها جوان و حتی جوانتر نگاه داشت. تلقی یک زن مسن در مورد پیر شدن این است: قسمتهایی از پیکر شما فرسوده میشوند، اما، در درون، یک خویشتن جوان وجود دارد که باید آن را در مقابل این پیکر رو به کهولت تقویت کرد. و بدین ترتیب، گرایشی به سمت یک تلقی از «خویشتن واقعی» شکل گرفته است، ولی واقع آن است که دستیابی به «خویشتن واقعی» برای اقشار متوسط شهری تقریباً منتفی به نظر میرسد. در عین حال، این جستجو، نقطه امیدی برای بازیابی تمدن در آینده خواهد بود.
▬ نهایتاً این که جوانی مستلزم طراحی مستمر زندگی شخصی از طریق تعویض دائمی «عملکردهای مصرفی»، آن هم به دلیل وسواس بیش از حد در مورد «ریخت خویشتن» است. نحوی ساختارشکنی همواره فرهنگی برای «یافتن خود» در جریان است که برآورد آینده را دشوار و ناممکن ساخته است. به جای ایفای تعهدات اجتماعی، محقق ساختن پتانسیلهای فردی در چارچوب سبکهای جدید زندگی وجهه همت اصلی است، و هر چه «سنت» تضعیف شود، این روند نیز تشدید خواهد شد، هر چه بیشتر.
▬ یکی از نکات مهمی که در این میان به چشم میخورد موضوع «رادیکالیسم الگوی مصرف» است؛ ژان بودریار به کشف مهمی در کتاب «جامعه مصرفی» دست یافته است، و آن، ظهور انسانهایی است که به رغم تمام تاریخ بشر، نه تنها دیگر به دنبال «هویت» نیستند، بلکه از داشتن «هویت» میگریزند، و انگیزه آنها در این گریختن آن است که بتوانند بدون هیچ قید و بندی مصرف کنند و خود را سرزنده و برومند نگاه دارند، و این مستلزم آن است که بدون پابندیهای هویتی، هر کالای مد روزی را مصرف کنند (توأم با برداشتهایی از تامس چيبوكاس، رندال ليته، جنی هاکی و آلیسن جیمز).
مأخذ:مرکز ملی فضای مجازی
هو العلیم