دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ در یک روز مفروض، در کتابخانهای فرضی دانشجویی را دیدم؛ از او پرسیدم که آیا در انتخابات گذشته رأی دادهای؟ پاسخ او منفی بود. او وضعیت خود را برای من توضیح داد؛ او گفت که اهمیتی ندارد که من رأی بدهم یا ندهم. یک رأی هرگز تفاوتی را در هیچ چیز ایجاد نمیکند. من به او گفتم که اگر همه اینطور فکر میکردند، انتخاباتی شکل نمیگرفت. او پاسخ داد که درباره «همه» صحبت نمیکند؛ او درباره خودش صحبت میکند. من درباره تأثیر او بر شرکت کردن افراد دیگر پیرامون خود در انتخابات پرسیدم؛ او پاسخ داد که آنها نمیدانند که او رأی داده است یا نه؛ آنها اگر میخواستند میتوانستند رأی بدهند.
▬ شما گمان میکنید که حق با این دانشجوست؟ به آسانی میتوان اثبات کرد که بیشتر افراد، لااقل، تا اندازهای بر کسانی که با آنها ارتباط دارند، تأثیر میگذارند؛ برخی از ما تأثیر زیادی بر جای میگذاریم و برخی کمتر. اما دریافت اینکه افراد چگونه میتوانند بر سازمانهای رسمی یا بر جریان یک انتخابات تأثیر بگذارند دشوارتر است. فهم اینکه آنها چگونه میتوانند بر سازمانهای رسمی تأثیر بگذارند، قدری دشوارتر است. رابطه واقعی میان فرد و رویدادهای اجتماعی پهندامنه چیست؟ آیا افراد واقعاً بر مقیاسهای بزرگ تأثیری دارند؟
▬ باید پذیرفت که منطقاً تأثیر فردی همیشه در زمینه اجتماعی بزرگتری وجود دارد و یک تابع ریاضی احتمالی را تشکیل میدهد. احتمال تأثیر فرد بر جامعه و سازمانهای پهندامنه اجتماعی، تا اندازه زیادی به روندهای اجتماعی بزرگتر بستگی دارد. بنابراین، واقعبینانه آن است که تأثیر یک کنشگر بر کنشگر دیگر یا سازمانهای اجتماعی ممکن است، اما نباید غیرواقعبینانه از آن توقع زیادی داشت. در واقع، افراد نباید در مورد میزان تأثیر مطلوب خود در فرایندهای اجتماعی تصورات آرمانی و غیرواقعی پرورش دهند. باید دانست که این تأثیرگذاری بر روندهای اجتماعی همیشه در زمینه اجتماعی تسهیل میشود یا دشوار میگردد. یک کنشگر هوشمند تلاش میکند تا در روندهای اجتماعی بزرگتر، روندهای خردتری را ایجاد کند، تا سهم خود را در تأثیرگذاری بر دیگران و سرنوشت جامعه بیفزاید. معمولاً بدون در نظر گرفتن این رویههای اجتماعی که تأثیرگذاری فردی ما را تسهیل میکنند، نمیتوان هیچ راهی پیدا کرد تا بدانیم ما بر چه کسانی تأثیر داشتهایم یا با چه شدتی تأثیر گذاشتهایم.
▬ بیایید که کمی دشوارتر فکر کنیم و بر پیچیدگی تصور خود از تأثیرمان بر انتخابات بیفزاییم. هر سازمانی، سرانجام شیوههای معینی برای انجام کارها به وجود میآورد. در واقع، معنای «سازمانیافته» بودن همین است. به دلیل این خاصیت سازمانهاست که افراد میدانند که دیگران چه میخواهند بکنند و میفهمند که آنها چه باید بکنند. یک تیم فوتبال به همین شیوه عمل میکند. قواعد بازی و قواعد فدراسیونی بر بازی تیم حاکم هستند. افراد از اینکه آشکارا این قواعد را به رویارویی فراخوانند باز داشته میشوند، چرا که با وجود این قواعد است که اساساً بازیای به نام فوتبال شکل میگیرد و افراد میتوانند با هم بازی کنند. علاوه بر قواعد فدراسیون، هر تیم فوتبال نیز قواعد ویژه خود را دارد. در عین حال، هر تیم فوتبال خاص با افراد خاص خود، قواعد بازی ویژهای را نیز به وجود میآورد، شیوههایی برای فراخوانی به بازی یا جانشینسازی به کار میبندد. یا حتی شیوههای دقیقی برای تغییر آنچه افراد هنگام آغاز بازی انجام میدهند. افرادی که تصمیم میگیرند به دلخواه خود بازی کنند، موفقیت تیم را به مخاطره میافکنند. بنابراین، یک بازیکن برجسته خط حمله فوتبال میتواند با استفاده از برخی جریانهای مساعد در تیم، حتی یک تیم بد را جمع و جور کند.
▬ واقعیت این است که افراد معینی در شرایط معینی، به راستی این توش و توان را مییابند که الگوهای اجتماعی را شکل دهند. این افراد معمولاً سعی میکنند در تمام فرصتهای یک جامعه مانند انتخابات فعال باشند و روند امور را به سمت و سویی که درست میدانند حرکت دهند. این افراد به دلیل این آمادگی همواره است که در مواقعی درست سر بزنگاه موفق میشوند. آنها این آمادگی را همیشه دارند، اما درست در یک لحظه سرنوشتساز است که موفق میشوند. چنین افرادی دارای شخصیتی قدرتمند، نقاد و آماده برای ایجاد تغییرات اساسی در الگوهای پذیرفته شده هستند. در واقع، افرادی که به دنبال تأثیرگذاری اجتماعی میگردند، معمولاً بیش از آنکه خود تصور میکنند مؤثر واقع میشوند، و این موردی است که هم در مورد بازیگر فوتبال که سعی میکند در یک تیم بد فرد مؤثری باشد، و هم در مورد دانشجویی که فکر میکند که باید بر روند سیاسی تأثیر بر جای بگذارد، صدق میکند. در واقع، ما درست هنگامی توان بالفعل یا بالقوه خود برای تأثیر گذاشتن را از دست میدهیم که اساساً از خود ایجاد تغییر صرفنظر میکنیم. پس بیایید از هیچگاه از ایجاد تغییر صرفنظر نکنیم (توأم با اقتباس هایی آزاد).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم