دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ حال که لااقل در چهار نقطه از جهان، واکسن بیماری کوید۱۹ مهیا شده است و در کشورمان نیز چنین محصولی در مرحله آزمون است، و هر چند که هنوز نحوه مدیریت تقاضای جهانی برای این واکسنها ابهام دارد، معالوصف، میتوان واقعاً از «پساکرونا» سخن گفت. با تمام این احوال، کوید۱۹ تا هم اکنون منجر به نابودی ۳۰ درصد از ظرفیتهای رشد اقتصادی جهان شده است، و چنین تخریبی پس از جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است. تأثیرات اقتصادی کوید۱۹، عظیم بودهاند، و تبعات اجتماعی و سیاسی این میزان از نابودی اقتصادی نیز در راهاند. بعید است که حکومتهای جهان بتوانند به سرعت، ظرفیتهای از دست رفته را جبران کنند. در شرایطی که جهان به سمت کمیابی فزاینده منابع حرکت میکند، ترتیبات ترویج صلح نیز عملکرد مناسبی ندارند، و مجموع شرایط نشان میدهند که موقعیتهای بحرانی و منازعهآمیزی در پیش است. اما آیا جوان مسلمان مهیای مواجهه با این موقعیت هست؟ موقعیت جدید، پرسشها جدی برانگیخته و تقاضا برای تجدید نظر در مسیرها را افزوده است.
▬ انکارناپذیر است که نسل جدید جوانان جهان باید خود را آماده کنند تا مسیر خود را از کورهراه بگشایند و جوانان انقلابی ما نیز به همین ترتیب. موازنههای سیاسی و اقتصادی جهان بر هم خوردهاند. جوانان انقلابی دهه چهل و پنجاه که در شرایط دشوار، ارابه انقلاب را به حرکت درآوردند، مهارتهای مهمی در زمینه اقدامات در تنگنا و شرایط دشوار داشتند، ولی واقع آن است که جوانان امروز که در شرایط پدید آمده توسط آن نسل سختکوش رشد یافتهاند، نسل پساتوسعهای ساختهاند که لزوم بسیاری از اقدامات در تنگنا را احساس نمیکنند یا اگر هم احساس کنند، برای این شرایط آماده نشدهاند. معالوصف، تجربیات نسل گذشته نیز چندان برای شرایط امروز قابل تکرار نیست و نیاز به خلاقیتهای مهمی هست.
▀█▄ جانمایی نقطه امروز در مسیر بلندمدت
▬ مسیر انقلاب اسلامی ما با مطالبات متنوعی از توحید و عدالت و حریت گرفته تا استقلال و توسعه کشور و ترویج فضایل اخلاقی و خانواده و مقام زن و ادب و آموزش و پرورش و ... آغاز شد، ولی در میان همه مطالبات، درخواست یک حکمرانی اسلامی و علوی برجستهترین و جامعترین بود، و عاقبت، این نیرو بود که با درسهای «ولایت فقیه» امام خمینی (ره)، سد را شکست و انقلاب را پیروز کرد. تز «ولایت فقیه» در پیشبرد حکمرانی اسلامی و علوی محور شد و انقلاب به پیروزی رسید.
▬ از آغاز انقلاب، نیروهایی که تز «ولایت فقیه» را محوریترین ایده انقلاب اسلامی شمردند و سایر ایدهها و حتی شخصیت تابناک امام ره را در ذیل آن آموزه کلی تفسیر کردند، گروه متمایز و عمدهای را ساختند که امروز به آنان، «اصولگرا» اطلاق میکنند. در دوره پس از انقلاب، این جماعت، اسامی مختلفی به خود گرفتند؛ تا اواخر دهه هفتاد به آنها «یتی» در مقابل «یونی» میگفتند، اشاره به «جامعه روحانیت مبارز» در قبال «مجمع روحانیون مبارز»؛ در دوره اصلاحات، انتلکتولهای اصلاحات که بعداً معلوم شد، اغلب، در سرزمین دشمنان مقیم شدند، «یتی»ها را با عنوان آزار دهنده و غیرواقعی «جناح راست» و حتی «محافظهکار» برچسب زدند. این بود، تا آستانه مبارزات انتخاباتی شوراهای شهر سال ۸۲، که عنوان «اصولگرا» ابتدا از یک یادداشت از روزنامه رسالت برآمد و بلافصل مورد استقبال سایرین قرار گرفت، و حالا به نظر میرسد که عنوان «اصولگرایی» هر چند که به قدر کافی بسنده هست، ولی نیاز است که در این مقطع تحرک و شعار و شعور تازهای به جریان داده شود.
▀█▄ جهادگرایی
▬ نیاز هست که در این مقطع، تحرک و شعار و شعور تازهای به جریان اصولگرایی اسلامی داده شود، چرا که جوان اصولگرای امروز باید در پیچ تاریخی که شامل تغییر موازنههای عمده سازنده سیاست جهان است، یک بیدارباش جدی بگیرند، و «شانه زیر بار مسؤولیت بسپارند». این جمله اخیر، تم اصلی بیانیه گام دوم انقلاب است که سه بار در این بیانیه تکرار شده است. همان طور که پیشانی جریان نشان میدهد، امروز، شعار و شعور تازه، باید چیزی در حدود عنوان «جهادگرایی» باشد.
▬ برای افروختن «جهادگرایی»، کار فرهنگی لازم است تا حساسیتها در همه ردههای اجتماعی بالا برود، ظرفیتها پای کار بیایند، و از تمام ظرفیتها با تحمل و اهتمام بالا استفاده شود. باید پذیرفت که نحوی رکود در بخش فرهنگ عمومی رخ داده است که زمینه مناسبی را برای افروخته شدن جرقههای مجاهدت فراهم نمیآورد. تمایز مهم جهادگرایی شیعی به رهبری امام خمینی ره، با جهادگرایی مشابه بنیادگرایی اهل سنت، در گرایش بارز و برجسته فرهنگی آن است، چرا که امام خمینی ره، بر آن بود، که جهاد اصغر جهاد نظامی، و جهاد اکبر، جهاد فرهنگی است.
▬ برای راهاندازی جهادگرایی، در مقدمه، یک جهاد اکبر فرهنگی لازم است. فعالان حیطه فرهنگ، چه طلاب و فضلا و ائمه جماعت، چه دانشجویان و اساتید، چه هنرمندان و بسیج، و ... ، حجم عظیمی از مسألهشناسیها و بنبستگشاییهای فرهنگی را ارائه میدهند، ولی، این نحو تلاشهای فکری، در حیطه گفت و شنود باقی مانده، و آن چنان که باید به فرهنگ عمومی تبدیل نشده است. مشغولیت مستمر این جماعت فرهنگی در اینستاگرام و توییتر و سایر محیطهای شبکه، کار فرهنگی به حساب نمیآید.
▬ راه حل چیست؟ برداشت ما این است که در رکود فرهنگی جاری، هر دو بخش تقاضا و عرضه ضعف دارند؛ هم طرف عرضه در بخش عمومی برای طرح راهحلهای فرهنگی راکد است و همه حواسها به مسألهجوییها و شکوه و شکایتهای جسته و گریخته، غیر عمیق و عمدتاً غیر تاریخی پرت شده است، و هم طرف تقاضا ایراد دارد و از قضا مردم هم به دنبال «زندگی» خود رفتهاند و دارند «زندگی میکنند». در دکترین «جهادگرایی»، تحریک گسترده هر دو طرف لازم است.
▬ خروج فعالان فرهنگی از محدودیتهای محفلی، و رسوخ به عمق تاریخی جامعه، این فایده را هم دارد که طرف تقاضای تولید فرهنگی را هم تحریک میکند. به عبارت دیگر، معلوم میشود که راهحلهای فرهنگی، چاره بسیاری از مسائلی که تا حال اقتصادی و سیاسی فرض میشدند نیز هست، و تحریک طرف تقاضا، خود به تولید راهحلهای فرهنگی بیشتر برای مسائل ملموس جامعه که از سوی مصرفکنندگان فرهنگی بازتاب مییابد منجر میشود.
▬ یک مطلب دیگر آن است که مداخله فرهنگی در مسائل اجتماعی، خصلت منعطف دارد و مدام باید بر وفق شرایط، تغییر مسیر بیابد و تازه شود. این نیز ایجاب میکند که حکمی شبیه حکم جهاد فرهنگی صادر شود، وقتی روند عادی این تولید فرهنگی مختل گردد. خاطرمان هست که در سالهای قبل و در کوران جنگ، چطور گرم بودن «کار فرهنگی»، موجب جستن و یافتن راهحلهای فرهنگی برای دشوارترین مسائل خلق الساعه سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی این کشور میشد، و این راهحلهای فرهنگی، مدام و از هر گوشهای میجوشید. جوانانی بودند که مدام در همه جا در سیلان داوطلبانه بودند، و اصطلاحاً «کار فرهنگی» انجام میدادند، و همانها بودند که راهحلهای کارآمد را بهتر از دولتها تولید میکردند؛ چیزی شبیه اردوهای جهادی امروز.
▬ در عین حال، فعالیت فرهنگی مستمر که با کلیدواژه «حضور همیشه در صحنه فعالان فرهنگی» شناخته میشود، علاوه بر ایجاد انعطاف در حل مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، و پاسخ به مسائل خلق الساعه، نقش مهمی در تصحیح روندهای بلندمدت هم دارند. در جریان مداخلههای مستمر فعالان فرهنگی، وفاقهایی در تشخیص آنها رخ میدهد که پس از عرضه به اصول، میتوانند به راهیابیهای بلندمدت فرهنگی تبدیل شوند، و بدین ترتیب، قدر مطلق ذخیره فرهنگی و توان و بضاعت ما در رویارویی با مسائل نوظهور را بالا ببرند؛ از این طریق، انبان راهیابیهای فرهنگی ما از خط مشیهای مجرب متراکمتر خواهد شد، و در آینده هر چه پختهتر عمل خواهیم کرد.
▬ الحاصل؛ فروغ اخگر فرهنگ، به این خاطر کم نشده است که هیزم نداریم، بلکه، باید بر این هیزم، هیمهای از جنس «فتوای جهاد» افکند تا این هیزم آماده، شعله بگیرد و نور برافروزد. یک زمانی هست که هیزم نداریم و شعله مرده است، و گاه چنین نیست، و هیزم هست و بسیار هم هست، فوت و هیمه و نفتی لازم است تا شعلهور شود. این دومی، حال امروز ماست (توأم با برخی اقتباسهای آزاد).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم