دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ لقب جوان سیاستمدار مسلمان امروز، بیش از همه، زیبنده تصمیمسازانی است که در عین قاطعیت برای خلق بدعتهای نیکو اما سرنوشتساز، آزمونگر همیشگی ملزومات شرایط موجود و واقعیات جدید نیز باشند. از این قرار، جوانان مسلمان باید در شرایط بسیار پیچیده فعلی «جهادگرا» باشند. روحیه «جهادگرایی» در درجه اول، به این معنا است که «همواره» به هر کاری فکر کنید که از دستتان برمیآید، و بکوشید به نحوی خستگیناپذیر مشغول باشید که «و اذا فرغت فانصب». بر خلاف رفتار واکنشی که مدام در حال ایراد گرفتن از شرایط بد و فراهم نبودن زمینهها و تمرکز بر گذشتههایی است که بر آنان کنترلی ندارد تا آنها را توجیهی برای عدم تحرک خویش بشمارد؛ تیپ «جهادگرا» میکوشد تا مدام اموری را که میتواند به آنها تأثیر بگذارد شناسایی نماید، و تأثیرگذاری خود را در این دنیا و مخلوقات آن بالا و بالاتر ببرد، و بدین ترتیب، خداگونه گردد.
▬ در تیپ «جهادگرا»، باری از جنس مسؤولیت و تلاش، بر دوش جوان مسلمان قرار میگیرد؛ چنان که او از خود میپرسد: بهترین کاری که میتوانم انجام بدهم چیست؟ او نمیگوید: چه بد موانعی در دنیای امروز هست که اجازه نمیدهند من کاری انجام بدهم! موانع همیشه هست، که اگر نباشد، ارزش جهادگرایی معنایی نمییافت. بر اثر ایجاد چنین ارزش مسؤولیتپذیری سترگی است که افراد، میتوانند به فعالیت و کارگشایی خود در دنیا عشق بورزند، و اگر چنین روحیهای در کار نباشد، افراد، «عافیتطلب» خواهند شد، و رفتار جهادگرا را انتخاب نخواهند کرد. جهادگرا بودن به معنی «شانه زیر بار مسؤولیت دادن» است.
▬ برای مسؤولیتپذیر بودن، لازم است تا پیش از اینکه هر کاری را آغاز کنیم، پایانش را در نظر بگیریم. این، خصلت دوم از روحیه «جهادگرایی» است؛ باید خود را در مراسم ختم عمل خویش ببینیم و فرض کنیم، و بپرسیم که چه «معنای تاریخی» از عملکرد ما خلق میشود؟ آیندگان راستکردار در مورد عمل ما و مفهوم و بازتاب تاریخی آن چه خواهند گفت؟ جهادگرایان، به خلق «معنای تاریخی» حساس هستند، و گریزی ندارند که کاری را برای ثبت در تاریخ صورت دهند، هر چند که منطق نفعطلبانهای در اینجا و اکنون، در پس آن ملحوظ نباشد. آنها در یک تمثیل تاریخی، حکمت را در بلندنظری و دوری از سیاق درازگوشان مییابند که تنها به مقابل پای خویش مینگرند؛ انسان هر چه بلندنظرتر، انسانتر.
▬ خصلت سوم روحیه «جهادگرا» آن است که «اولین کارها را اول انجام بدهیم»؛ این نکته به دو معناست. انسان عافیتطلب، از گشودن جبهههای جدید حذر دارد، و اغلب میخواهد که از مسیرهایی که دیگران در سنگلاخ برفگیر روزگار گشودهاند، راه بپیماید. اینطور «راحتتر» است. ولی چنین اقداماتی، معنای تاریخی مهمی نمییابند، بلکه یک معنای تاریخی قبلاً گشوده شده را تقویت میکنند. انسان جهادگرا، میگردد و میگردد، تا جای پاهای جدید را که ارزش کنش تاریخی دارند، باز کند، و محصولی تازه به تاریخ عرضه نماید، و بدینترتیب، تاریخساز گردد.
▬ مفهوم دیگر این تکیه کلام که «اولین کارها را اول انجام بدهیم»، آن است که اولویتبندی کارها و رسیدگی درست به امور را قاعده کار قرار دهیم. اولویتهای مهمتر را درک نماییم و آنها را با اولویتهای کهتر جابجا نکنیم. این که هر هدفگذاری جهادی چه اولویتی میپذیرد با مراجعه به اصول استنتاج میشود، و جوان مسلمان در تعیین اولویتها، ضمن کوشش برای اجتهاد و تفقه، از پیشوای دینی تبعیت میکند. او به این فهم رسیده است که در تلاطمهای روزگار، بسیار اهمیت دارد که حرکت جهادی بداند که چه میکند و چه باید بکند و نباید در بزنگاهها، انرژی جنبش هرز برود. پس، اولویتها به درستی در هماهنگی با پیشوای دینی درک میشوند و با تشخیص درست و در موقعیت، هدف، به خوبی پیش میروند.
▬ خصلت دیگر جوان جهادگرا این است که ابتدا سعی کند دیگران را درک کند و سپس درک و قدر دانسته شود. جوان جهادگرا از مردم اطراف طلبکار نیست، چرا که طلبکاری فردی، منجر به «قدرشناسی» فردی و اجباری میشود؛ ولی آنچه در زمینه «قدرشناسی» اهمیت دارد، «اجتماعی بودن» و «داوطلبانه و اخلاقی بودن» آن است. «قدرشناسی فردی و اجباری» چندان اهمیت ندارد و اصلاً «قدرشناسی» نیست. «قدرشناسی»، خصلتی است که تنها اگر به صورت یک جریان اجتماعی و ارزش اخلاقی درآید، موجد خوشبختی برای تک تک افراد است. «قدرشناسی» باید به یک «سنت» تبدیل شود تا ارزش و عملکرد واقعی خود را آشکار نماید. «قدرشناسی» به عنوان یک جریان اجتماعی، موجب اعتماد و استمرار میشود و تار و پود ثمربخش اجتماع را میسازد. از این قرار، بیش از آن که قدر «من» دانسته شود، این اهمیت دارد که «قدرشناسی» به مثابه یک جریان اجتماعی به رسمیت شناخته شود تا تک تک منها بتوانند از استمرار قدرشناسی از خود مطمئن و کامیاب گردند (توأم با برخی اقتباسهای آزاد).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم