فیلوجامعه‌شناسی

معیارهای ادبیات عصر ”اصول‌گرایی جهادگرا“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    رکود جاری در صحنه ادبیات انتقادی، و وفور ادبیات اینستاگرامی و گذری و در بهترین حالت، ادبیات روزنامه‌نگاری، که معمولاً «انفعال» و گاه «تولید» است، تا «تعمق»، تقریباً تمام عرصه‌های گفتگویی و روشنفکری را به رکود و انقطاع از روندهای تاریخی و جامعه کشانده و قربانی مقتضیات روزمره کرده است. در حقیقت، ویژگی ادبیات سال‌های اخیر آن است که از دو چیز غافل است؛ از افق‌های بلندمدت و تاریخی کشور، و همچنین، مسائل خرده‌ریز سیاسی اما انسانی بزرگ، به ویژه دردهایی که قعر جامعه را می‌آزارد. جامعه، اتفاقی و بدون دید بلندمدت، با دردهای خود به راه خویش ادامه می‌دهد و ادبیات روزنامه‌نگارانه و رمان‌نویسانه و عاشقانه‌ای که آن هم نصفه و نیمه به نان‌دانی بدل شده است؛ این ادبیات، اسیر عواطف، منافع، تبلیغات‌چی‌ها، سردبیران، خوش آمد مخاطبان اینستا و تبلیغات و اموری از این دست شده است. به عبارتی، این گفتمان از نگرش تاریخی عقب مانده است و درنگی سه دهه‌ای دارد. این ادبیات می‌کوشد، مسائل سیاسی که گاه فقط مسائل خط‌دهندگان شبکه و سرمایه‌گذاران رسانه‌ها هستند، یا تنها به مسائل عامه‌پسند و «سوسول‌پسند» مربوط می‌شوند، را مسائل جامعه تلقی کنند؛ آن‌ها «شجاعانه» در سوگ «فقدان آزادی» و در رمان‌ها از «فقر و غنای روابط جنسی» سخن می‌گویند و از ستمی که در عالم جریان دارد حرفی به میان نمی‌آورد.
▬    این ادبیات، همچنین، نهیلیسم فوران‌کننده‌ای در خود دارد که هر نوع گفتگوی انتقادی در مورد امکان زندگی اخلاقی بهتر را ممتنع می‌نمایاند، چراغ «مجاهدت» را به خاموشی تهدید می‌کند. خلاصه کنم، در شرایط فعلی، یا ادبیاتی به آن معنا نیست، یا اگر هست در خدمت سکوت است. این ادبیات سخت یکسونگر و این دنیایی است. اساساً این ادبیات به دنیای هم‌اکنون تعلق دارد و دست در کار تصویر شرایط آرمانی برای آینده نیست. بازگشت برخی جمع‌های دانشجویی به قرائت‌های خاص از آرتور شوپنهاور و چپ‌های آنارشیست، که به ویژه در خط یک درک نهیلیستی استمرار می‌یابد، گرایش‌های عمومی این ادبیات را بازمی‌تاباند. نطفه خطرناکی که در بطن این گفتمان رشد می‌کند آن است که رو به سوی نیچه دارد و چه بسا که سرانجام به دام نیچه‌گرایی و ستایش قدرت و امریکا بیفتد: «نادری پیدا نمی‌گردد امید! کاشکی اسکندری پیدا شود».
▬    ادبیات جهادی، آرزومند است که نویسندگان ایران در نظم و نثر و در روزنامه و در کتاب، سنت دیرین ادبیات فارسی، یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستم و زشتی (در وطن و جهان) را پیروی نمایند و در آثار خود از اخلاق و عدل و آزادی و دانش و دفع ابتذال هواخواهی نموده، نبرد با آنچه این نسل جوان را به سرگردانی و نهیلیسم می‌کشاند را موضوع بحث و تراوش فکر خود قرار دهند.
▬    ادبیات جهادی، آرزومند است که نویسندگان، شاعران، روشنفکران و روزنامه‌نگاران را به ساده‌زیستی و همراهی با مردم در قعر هرم اجتماعی فراخواند؛ ادبیات جهادی فرهیختگان را می‌طلبد تا بدون آنکه به افراط روی آورند، به خلق اسلوب‌ها و سبک‌های جدیدی که منطبق با زندگی کنونی باشد برآیند، و انتقاد ادبی سالم و علمی را که شرط پیدایش یک نهضت ادبی و فکری تأثیرگذار بر روند جامعه است، ترویج کنند. «ادبیات» باید مجدداً اعتماد جامعه را به خود جلب کنند.
▬    ادبیات جهادی، آرزومند است که نهضت ادبی آینده، همبستگی و یگانگی انسان‌ها با یکدیگر را به نحو مؤثری ترویج نماید و به بحران خلأ فهم تاریخی در جامعه ما خاتمه دهد. ادبیات باید بتواند به اتکاء ذخیره عظیم فرهنگ اسلامی و ایرانی، مجدداً راه‌های گفتگوی تفاهم‌آمیز و اخلاقی میان مردم را بگشاید و گسترش دهد و خود واسطه این گفتگو شود؛ این ادبیات از خاک به افلاک پَر می‌کشد، زیرا نه مادی‌گرایانه، بل عاشقانه و اخلاقی و دینی به جهان می‌نگرد و از این روی به «حقیقت» که ورای موقعیت‌های زودگذر است می‌رسد. این حقیقت استعلایی دستمایه اتحاد مردم می‌شود.
▬    ادبیات جهادی باید در جنبه‌های اخلاقی علیه خضوع در برابر عرف و تقدیر، اضطراب، هراس، نومیدی، عشق پست و ابزاری، رضایت و تسلیم به ناپاکی و نادرستی، بی‌مسؤولیتی و بی‌خبری، و نهیلیسم و بی‌هدفی رویاروی شود. این ادبیات باید با به پرسش کشیدن دانش سطحی روزمره راجع به زندگی، پایه‌های «حکمت» را مستحکم سازند. در ادبیات جهادی، «آخرت» و «آخریت» جای «زمین» و «حس» را می‌گیرد. این ادبیات باید الگوهای اخلاقی خلق کند و جامعه را از هرج و مرج اخلاقی که بهزیستی مردم را به مخاطره افکنده است، نجات دهد. این ادبیات، باید در مقابل ادبیات چند سال اخیر که خود را به محدوده کوچکی از زندگی محصور می‌کرد، تجربه‌ای فراگیر باشد برای انسان، زندگی و جهان. ادبیات جهادی رسالت تازه‌ای دارد و آن اینکه همبستگی یا رابطه بی‌واسطه انسان با طبیعت که صورت ناب و نهایی‌اش «این‌همانی» با طبیعت است را احیاء نماید.
▬    فرجام کلام؛ زندگی فرهنگی خواه نا خواه داعیه‌دار تأثیر بلندمدت و پایدار بر زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است. به بیان دیگر، بین تحولات مختلف اقتصادی و اجتماعی و شیوه گفتمانی رابطه ناگسستنی وجود دارد. پس، اصلاح‌طلبی اصول‌گرایانه برای چنین جامعه‌ای مستلزم همراهی «فرهنگیان» است (توأم با برخی اقتباس‌های آزاد).
مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

 

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.